۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۰, جمعه

جنبش دانشجویی بعد از انقلاب فرهنگی




در پي به اوج رسيدن جنبش دانشجويي در آواخر رژيم گذشته در داخل و خارج در غالب كنفدراسيون دانشجويان, همچنين در دوران انقلاب و بعد از آن رژيم جمهوري اسلامي از بيم آنكه دانشگاه به مثابه يك نيروي آگاه و مترقي و مردمي سدي باشد در برابر  مصوبات و حركتهاي غير دمكراتيك و ضدمردمي رژيم اقدام به شناسايي وسيع دانشجويان فعال زد و اين جنبش را از همان ابتدا به زير ذره بين برد. رژيم تشكل هاي مختلف صنفي و سياسي دانشجويي را كه خود دانشجويان در دانشگاهها مبادرت به تاسيس آنها كرده بودند مثل اتاق كوه, اتاق موسيقي و دفترهاي دانشجويي سازمان هاي مختلف سياسي تحت نظر گرفت.  و از آنجا كه مهار اين جنبش بدون تعطيلي دانشگاه در جهت قطع ارتباطات دانشجويي ميسر نبود اقدام به تعطيلي دانشگاهها به مدت ۵/٢ سال تحت عنوان انقلاب فرهنگي كرد. و طي آن با يك اقدام بيسابقه عده كثيريئ از دانشجويان از  از ادامه تحصيل باز ماندند. اين پاكسازي حتي شامل اساتيد و كاركنان دانشگاهها نيز شد.
اواخر سال ١٣٦١ كه دانشگاهها بازگشايي شد بسياري از دانشجويان با فضاي ديگري در دانشگاه مواجه شدند. وجود افراد وابسته به رژيم در بين دانشجويان, اساتيد و كاركنان و ارگانی  جديد اما با نامی قدیمی بنام انجمن اسلامي دانشگاهها خود نمايي مي كرد. بعدها نيز ارگان سركوب ديگري بنام كميته انضباطي به اين جمع اضافه شد كه بيشتر اعضاي آن را كادرهاي سپاه محمد رسولله تشكيل مي دادند. اين تغییرات همراه با  آيين نامه هاي جديد حتي شامل داوطلبان تحصيل در دانشگاهها نيز مي شد. اين افراد بعد از قبولي در كنكور سراسري بايد از فيلترهاي متعدد مثل تحقيقات محلي و مشروطيت مي گذشتند تا بي خطر بودن آنها از نظر دولت به ثبوت
مي رسيد. ارگان بالاتري كه تمام امور دانشگاهي را در دست گرفته بود ستاد انقلاب فرهنگي نام داشت كه حتي بر محتويات كتابهاي درسي نيز نظارت داشت كه بسياري از مفاد و مفاهيم رادر جهت سياستهاي دولت تغيير داده بود. در این زمان جنبش دانشجویی در رکودی تاریخی بسر می برد. ارتباطها در پی سرکوبهای ٦٠ و ٦١ قطع شده بود همچنين ارتباط بين دانشجويان نيز شامل اين سردرگمي مي شد. بمانند يك بيمار كه در اغماي طولاني بسربرد چهار سال بطول انجاميد تا جنبش دانشجويي به خود آمد تا دوباره محيط  و شرايط جديد را بشناسد و راهكار جديد ارائه دهد و راه خود را باز يابد. اواخر سال ٦٤ و اوايل سال ٦۵ دانشجوياني كه با كار تشكيلاتي آشنا بودند و از قبل نيز با يكديگر آشنايي داشتند يكديگر را پيدا و شروع به ارتباط گيري مجدد كردند. اين ارتباط ها صرفا از روي اطمينان و آشنايي كه در قبل وجود داشت,  صورت مي گرفت و تابع عضوگيري  در غالب سازماني نبود. بيشتر دانشجوياني كه در رابطه فعال بودند دانشجويان طيف چپ مثل دانشجويان پيشگام, پيشرو و مبارز به همراه  دانشجويان ملي گرا و عمدا طرفدار جبهه ملي ايران و طيف كوچكي از دانشجويان مشروطه خواه بودند كه هسته هاي اوليه را سازمان دادند. در طول سالهاي ٦۵ تا ٦٧ اين تشكيلات به عضوگيري و گسترش فعاليت خود پرداخت. اما بنا به شرايط سياسي زمان كه مصادف بود با دوران زمامداري خميني, اواخر جنگ, قطعنامه, قتل عام شهريور ٦٧ و مرگ خميني كاملا مخفيانه و زير زميني عمل مي كرد آنطور كه تا سالها بعد هيچگونه فعاليت علني از جانب دانشجويان ديده نشد. بسياري بر اين عقيده هستند كه جنبش دانشجويي از همان ابتدا بايد در جهت ارتباط گيري با مردم و بخصوص طبقه كارگر و قشر زحمتكش و كم درآمد گام بر مي داشت. لازم به توضيح است با توجه به  شرايط زماني ايجاب مي كرد كه جنبش علي رغم احتياج به پشتيوانه مردم و پشتگرمي قشر زحمتكش و روشنفكر به تحكيم هسته هاي خود بپردازد. در ضمن هرگونه  فعاليت خارج از دانشگاه به مثابه آشكار كردن فعاليتهاي دانشجويي بود كه متعاقبا با شدت با آن برخورد مي شد. بياد بيآوريم در آن مقطع زماني صحبت از جدايي دانشجويان دختر و پسر بوسيله كشيدن چادر برزنتي در كلاسهاي درس بوديم كه مواردي هم بطور آزمايشي اجرا شد. در چنين شرايطي كه دانشجويان حتي امكان ارتباط با همكلاسي خود را نداشتند صحبت از ارتباطات گسترده بيرون از دانشگاه زود هنگام و خطرناك بود. بخصوص آنكه اگر چنين حركتهايي با اعدام, ترور و زندانهاي طولاني مدت برابر نبود در ابعاد كوچك منجر به احضار به كميته انضباطي, گرفتن اخطار و سرانجام اخراج از دانشگاه مي شد. بد نيست بدانپم  واژه اخطار در دوران احمدي نژاد به ستاره تبديل شده است.
بدين صورت جنبش دانشجويي به تحكيم ساختار خود در دل دانشگاه ادامه داد تا اينكه اولين نمونه حركت خود را در قالب اعتراض صنفي دانشجويي در آذر ماه ٦٧ نشان داد. اعتراض دانشجويان دانشگاه شهيد بهشتي بخاطر پايين بودن كيفيت غذايي و همچنين عدم دسترس دانشجويان شهرستاني به امكانات خوابگاهي بود. بدنبال آن اعتراضات دانشجويان دانشگاه تهران و شهيد بهشتي بر سر گراني لوازم ارائه شده از سوي تعاوني دانشگاه بود. متعاقبا ما شاهد اعتراض دانشجويان دانشگاه پلي تكنيك در همين ايام هستيم.
دومين اعتراض دانشجويي در همان سال در بهمن ماه بخاطر گراني و كمبود كتب درسي صورت گرفت كه عملا دانشجويان را در برابر رژيم رو در رو قرار داد  و براي اولين بار حزب اللهي هاي مزدور رژيم پا به محيط دانشگاه گذاشتند. اين نيروي سركوبگر در اوائل انقلاب به فالانژها وچماق بدستها شهره بودند كه بعدها به نام حزب الله و در دهه هفتاد با سازماندهي بالايي از طرف رژيم چه از نظر مالي و چه از نظر تجهيزاتي به سركردگي مسعود ده نمكي و حسين الله كرم بنام انثار حزب الله ولباس شخصيها به سركوب خود ادامه مي دادند. اينگونه اعتراضات كم و بيش تا سالها بعد بصورت پراكنده ديده مي شد كه گاه خود انگيخته و گاه سازمان يافته بودند.
در اين دوران ما شاهد ترورهاي رژيم در بين دانشجويان بوديم. براي مثال ترور فعال دانشجويي "زهرا ايزدي" متولد ايزدخواست فارس,  نام پدر خليل كه بوسیله تعداد بيشماري ضربات چاقو در خوابگاه دانشجويان به قتل رسيد.
از سال ١٣٦٨ اتفاقاتي رخ داد كه توانست وسيله اي براي استحكام و گسترش جنبش دانشجويي باشد. جرياناتي كه دانشجويان را بيش از پيش به يكديگر نزديك كرد و توانست ساختار جنبش نوين دانشجويي را در مرحله نهايي آن قرار دهد. و اين فرصتي بود كه نبايد از دست مي رفت.
اولين جرقه در دهه شصت اعتراض آيت الله منتظري به اعدامهاي شهريور ٦٧ كه خود جانشين ولايت فقيه بود و اين سرآغاز شكافي در حاكميت بود كه مي توانست نقطه عطفي در مبارزات دانشجويي باشد. بدنبال آن در سال ٦٨ دكتر سروش با راه اندازي مباحثاتي تحت عنوان نقد گفتمان درون ديني, كه در واقع يك جريان انتقادي را در حوزه انديشه بوجود آورد و بدنبال آن انتشار نشريه پيام دانشجو بوسيله مهندس حشمت الله طبرزدي توانست سدهايي را بشكند و راهي را در ميان قشر دانشجو براي تداوم مبارزات خود بگشايد. پيام دانشجو يك حركت اجتماعي و اقتصادي در نوع خود به حساب مي آمد. عامل ديگري كه بر عوامل فوق تاثيرگذار بر تكوين ٢ خرداد ٧٦ بود افزايش شكاف طبقاتي و بالا رفتن انتظارات مردم در اواخر رياست جمهوري رفسنجاني بود كه باعث شد فضاي نسبتا بازي براي فعاليت همه قشرها و بخصوص قشر دانشجو فراهم آيد. ميتينگها و حركتهاي دانشجويي در جهت آگاهي مردم اوج گرفت  دانشجويان از اين طريق تاكيد بر استقرار دموكراسي را سر لوحه كار خود قرار دادند. به هر حال از اين فضاي بدست آمده و با تجاربي كه اين جنبش از دهه ٦٠ بدست آورده بود خود را با جريانات تازه ادقام كرد و جنبش نوين دانشجويي را در همه ابعاد آن بنيان نهاد.
از سازمانهایي كه در اين ميان پا به عرصه وجود گذاشتند مي توان از سازمان دانش آموختگان ايران ادوار تحكيم وحدت نام برد كه بود كه هسته هاي اوليه آن را دانشجويان پيرو خط امام تشكيل مي دادند و ديگري شاخه دانشجويي حزب مشاركت بود كه از دل جريان دوم خردادبيرون آمد.
به موازات اين جريانات، جرياناتي مخالف نيز پا به عرصه وجود گذاشتند كه در جهت تضعيف مبارزات دانشجويان از سوي دولت بوجود آمدند. بعنوان مثال مي توان از بسيج دانشجويي و جامعه اسلامی دانشجویان  نام برد كه موازات با انثار حزب الله در راستاي سياست هاي سركوبگرانه رژيم گام برميدارد.
یکی از اولین حركتهای آشكار دانشجويان برپايي تظاهرات به حمايت از جريان اصلاح طلبي در ٤ خرداد ١٣٧٦ در پارك لاله بود كه دانشجويان را با نيروهاي سركوبگر انثار حزب الله رو در رو ساخت.
علي رغم آنكه اين تظاهرات بدون پشتوانه مردم و زحمتكشان صورت گرفت اما نوعي ارتباط گيري را با خود داشت و جنبش از چنان گسترشي برخوردار شده بود كه ديگر لزومي براي پنهان كردن خود نداشت. تا اينكه  در  تير ٧٨ جناح اقتدارگرا با يورشي به دانشگاه گامهايي را كه از دوم خرداد ٧٦  به عقب برداشته بود جبران كرد و نشان داد كه دولت اصلاحات تحت اقتدار آن مي باشد.
به جرات مي توان گفت از بدو تاسيس حزب كمونيست ايران تاكنون اين تنها جنبشي است كه توانسته ايدئولوژي گوناگون را به زير يك چتر آورد. جنبشي كه با تعداد كمي گروه كوچك شروع شد هم اكنون بيش از ٤٠ گروه و سازمان را بدور يك محور و با يك هدف مشترك جمع كرد كه در نوع خود مستقل ترين جنبش دانشجويي است كه تاكنون وجود داشته, چه تمام گروههاي دانشجويي قبل از آن وابسته به جريانات سياسي بودند. اما جنبش نوين كاملا مستقل و غير وابسته عمل مي كرد. در اثبات اين ادعا مي توان گفت هم اكنون فعاليتي چشمگير از گروههاي سياسي در داخل ايران به چشم نمي خورد يا آنقدر ضعيف است كه نمي توان  متصور بود كه جنبش به اين گستردگي را سازماندهي و رهبري كند. خاصه آنكه گوناگوني تفكر در اين جنبش در تضاد كامل با خط مشي هر سازمان سياسي بخصوص سازمانهاي سياسي سنتي است.
هم اكنون جنبش دانشجويي در پي ارتباط با طبقه كارگر و زحمتكشان جامعه, دانش آموزان و جنبش پيشرو زنان مي باشد كه همگام با اين جنبشها اهداف خود را به سر منزل مقصود برساند. در همين راستا بيشترين تمركز رژيم بر جلوگيري از گسترش اين جنبش در ميان مردم  تمركز يافته تا نگذارد اين جنبش راهي از دانشگاه به بيرون پيدا كند. ناظريم در روزهاي بخصوص كه ايجاب مي كند فعاليتي صورت گيرد, دانشگاهها و مراكز دانشجويي بوسيله رديف  اتوبوس ها و نيروهاي انتظامي در محاصره قرار مي گيرند تا هيچگونه ارتباطي بين دانشجويان و مردم ناظر برقرار نشود. اما از آنجا كه دانشجويان خود از ميان مردم برخاسته اند اين تلاش رژيم راه به جايي نخواهد برد. همچنانكه همگامي اقشار مختلف جامعه با دانشجويان مشهود است.
يكي ديگر از مواردي كه بارها مورد بحث قرار گرفته وابستگي و يا عدم وابستگي جنبش دانشجويي به حركت دوم خرداد است. همانطور كه ميدانيم قبل از دوم خرداد جنبش دانشجويي وجود داشته.
در جريان دوم خرداد از فضاي نسبتا باز آن دوران  استفاده كرد و بعد از بسر آمدن عمر جريان دوم خرداد همچنان با استواري به پيش مي رود. شايد در يك جمله بتوان چنين عنوان كرد كه حركت دوم خرداد زاده روند رو به رشد جنبش دانشجويي بوده. حتي قسمتی از جرياناتي كه معلول دوم خرداد بودند در جريان حوادث ١٨ تير ٧٨ و بعد از آن دچار استحاله فكري شدند و اهدافي  را در مد نظر گرفتند كه آنها را از سرچشمه خود جدا كرد. انجمنهاي اسلامي و تحکیم وحدت نيز كه جرياني پيش از دوم خرداد بودند از اين قضيه مستثني نشدند.
به هر حال جنبش دانشجويي با تمام پيچ و خمها و مسائل عيان و نهان راه خود را در روند تاريخ مبارزاتي مردم ايران باز كرده و علي رغم سركوبهاي آن در تاريخ خود مثل ١٦ آذر ١٣٣٢, اول بهمن ١٣٤٠ و ١٨ تير ١٣٧٨ به مانند سمندر بر خاكستر خود رستاخيز خواهد كرد و نخواهند توانست ازحركت بازش ستانند.

                                                                           

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر