۱۳۹۱ مهر ۴, سه‌شنبه

اين است کيفر «زن» بودن و «نامسلمانی» در حکومت دکانداران شريعت


گزارش دریافتی:چنانچه شما تاکنون در اخباری ناقص و يا در گزارش هايی بازهم ناکامل خوانده باشيد که صرف «زن» بودن و همچنين «انتخاب مذهب» در نظام فرهنگ ستيز و ضدبشری ملايان حاکم بر ايران چه کيفر های مصيبت بار و جگرسوزی را در پی دارد، من خود به مثابه قربانی و سند و آشکار اين هر دو «گناه نابخشودنی» در اين نظم اهريمنی هستم.


چرا که از روزی که بيادم ميايد، تا روزی که مجبور به ترک ميهنم گشتم، هرگز و هرگز اين احساس اوليه انسانی را نداشتم که «موجودی کامل» و «شهروندی درجه يک» بحساب آمده باشم
زيرا در کشوری که در قوانين برگرفته از «آيين اسلام» آن، «دیهء» یک زن و آنهم تازه «زنی مسلمان»، تنها به ارزش «ديهء» بيضه چپ يک مرد باشد، در جامعه ای که در بيدادگاه های آن، «شهادت» چهار زن باز هم البته «مسلمان»، بی ارزش تر از شهادت يک مرد باشد، ولو که آن چهار زن دارای تحصيلات عاليه بوده و مرد کاملآ هم بی سواد باشد، در کشوری که در آموزه های مسلط مذهبی آن، زن موجودی روان پريش و در حد ديوانگان بشمار آيد، در کشوری که زن حتا با پذيرش «حجاب اجباری» هم همچنان حق انتخاب رنگ آن حجاب لعنتی خود را هم نداشته باشد، در ناکجاآبادی که سهم زن از ماترک بجای مانده از پدر و مادر مردهء خود نصف برادران خويش باشد، در جهنمی که زن حتا در صورت داشتن سه همسر عقدی و ده ها زن صيغه ای به اصطلاح «شوی» خود نيز از حق طلاق برخوردار نباشد، در دوزخی که «موی زن» از همان روزگار معصوميت کودکی تا لحظهء مرگ و حتا پس از مردن نيز در آرزوی ديدن روی خورشيد باشد، در جهنم آبادی که روحانيت آن حتا «زن قربانی تجاوز» و نابود شده را هم به سنگسار محکوم ساخته ... و صد ها تبعيض توهين آميز و کشنده دگری از اين دست را در مورد او اعمال کنند، آنهم بنام خدا و قرآن و پيامبر و سنت و آموزه های اوليا و اوصيای الهی، چگونه ميتوان زن بود و حتا از بدنيا آمدن خويش نيز گريبان چاک نکرد و شب و روز بر سرنوشت شوم خود نگريست! چه رسد به اين که «احساس انسان بودن» هم داشت


و اين درست داستان من بوده است. آری، قصهء پر غصه سينه سوز من که ناخواسته در آن جهنم سوزان به شکل «دختر» بدنيا آمده و نامم «زن ايرانی» است. افزون بر همهء آن مصايب هم باز هم ناخواسته، زنی که ميوهء ازدواج مردی مسلمان و مادری یهودی اما به اجبار مسلمان گشته هم هست .

دختری که در ابتدا نمی داند اسلام و مسلمانی چيست و يهودی بودن به چه معناست. آنگاه هم که پس از پژوهش های زياد در می يابد که دستکم در آموزه های آيين يهود، «زن»، ديگر موجودی پست تر از حيوانات بی شعور پنداشته نمی شود، به آيين مادری خويش می گرود، تازه در می يابد که حتا امکان فرار روحی و مجازی هم از آن جهنم برايش مهيا نيست. چرا که به سبب همين انتخاب مذهب، نه تنها رسوای خاص و عام گشته و از همه جا طرد ميگردد، بلکه «مرتد» هم خوانده شده و حکم اعدام در انتظارش ميباشد.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر