۱۳۹۱ مهر ۹, یکشنبه

بازار فرش تهران در آتش سوخت


آتش سوزی بازار فرش و پارچه در خیابان خیام با تلاش آتش نشانان 6 ایستگاه خاموش شد.در پی وقوع این رخداد و تماس رهگذران با سامانه 125، ستاد فرماندهی آتش نشانی تهران ایستگاه های 7، 67، 1، 3، 5و4و هم چنین گروه امداد و نجات 1 را در ساعت 15:31 دقیقه روز گذشته بسوی محل حادثه در بازار خیام، کوچه کربلایی اعزام کرد.

فتح الله تیموری مدیر عملیات سازمان آتش نشانی با اشاره به این که اولین ایستگاه آتش نشانی در کمتر از 3 دقیقه به محل حادثه رسید، در باره این حادثه اظهارداشت: در هنگام رسیدن آتش نشانان مشخص شد که یک انبار فرش و پارچه به مساحت 400 متر مربع کاملا شعله ور شده و هر آن نیز امکان سرایت آتش به دیگر قسمت های بازار وجود دارد.

وی افزود: با درخواست فرمانده اولین نیروی حاضر در محل، سریعا چندین ایستگاه آتش نشانی و نیز تانکرهای آب و خودروهای فوماتیک سازمان آتش نشانی به محل حادثه اعزام شدند و آتش نشانان از چندین قسمت به مهار آتش پرداختند.

مرتضی اصفهانی مدیر منطقه 1 عملیات آتش نشانی هم دراین مورد گفت: آتش نشانان توسط چندین بند لوله آبرسانی و با استفاده از دستگاه تنفسی با رعایت کامل نکات ایمنی توانستند وارد محوطه آتش سوزی شده و با سرعت عمل بالا شعله های آتش را تحت کنترل درآورده و از سرایت آن به قسمتهای دیگر جلوگیری کنند.

وی اضافه کرد: نیروهای آتش نشانی هم چنین با استفاده از چندین دستگاه فن فشار قوی، دود حاصل از این آتش سوزی را تخلیه کرده و با لکه گیری کامل آن و نیز خارج کردن ضایعات از داخل بازار به کار خود پایان دادند.

مدیرمنطقه یک آتش نشانی با اعلام این که این حادثه مصدومی نداشت، گفت: علت بروز این آتش سوزی توسط کارشناسان آتش نشانی در حال بررسی است.

یک روایت تاریخی در جمهوری اسلامی تکذیب شد




روزنامه جمهوری اسلامی پس از سال‌ها فاش کرد یکی از پسران آیت‌الله محمد محمدی گیلانی٬ رئیس پیشین دادگاه‌های انقلاب در درگیری‌ مسلحانه و دو پسر دیگر وی بر اثر مصرف سیانور جان باخته‌اند.

این روزنامه روز پنجشنبه (ششم مهر) در واکنش به یادداشت روزنامه کیهان که از اکبر هاشمی رفسنجانی خواسته بود همچون محمدی گیلانی با فرزندانش برخورد کند٬ این مطلب را در قالب خبری مطرح کرده است.
در جمهوری اسلامی همواره از این روحانی به خاطر صدور «دستور اعدام» فرزندانش به عنوان یک الگو نام برده شده٬ اما پس از سال‌ها روزنامه جمهوری اسلامی فاش کرده که وی حکم اعدام فرزندانش را صادر نکرده است.
آن‌طور که این روزنامه نوشته است: «یکی از سه پسر محمدی گیلانی در درگیری با ماموران کشته شد و دو پسر دیگر وی درحال فرار به سوی مرز ترکیه در اطراف ارومیه با واژگون شدن خودرویشان و از ترس اینکه مبادا توسط مأموران دستگیر شوند با خوردن سیانور خودکشی کردند.»
با این افشاگری روزنامه جمهوری اسلامی مشخص شد که یکی دیگر از روایت‌های جمهوری اسلامی از تاریخ خود و روحانیون حاکم بر ایران٬ دور از واقعیت بوده است.
جمهوری اسلامی سال‌ها با جعل روایاتی از این دست تلاش کرده روحانیون صاحب منصب و قدرت را افرادی «پاک» و «صادقی» نشان دهد که در برخورد با تخلف خانواده خود نیز قانون را زیر پا نگذاشتند.
غلامرضا حسنی٬ امام جمعه ارومیه یکی دیگر از روحانیونی است که فرزند خود را به اتهام اقدام علیه جمهوری اسلامی و هواداری از گروه فدائیان خلق از دست داده است.
آقای حسنی بهمن ماه سال ۱۳۹۰ پس از گذشت ۳۰ سال از اعدام رشید حسنی در گفتگویی اعلام کرد از اعدام فرزندش همچنان رنج می‌برد.
حسنی در سال‌های نخست پس از پیروزی انقلاب، مخفیگاه پسر خود را که از هواداران فدائیان خلق بود به ماموران کمیته گزارش کرد که در ‌‌نهایت به اعدام او انجامید.

بازار فرش تهران در آتش سوخت


آتش سوزی بازار فرش و پارچه در خیابان خیام با تلاش آتش نشانان 6 ایستگاه خاموش شد.در پی وقوع این رخداد و تماس رهگذران با سامانه 125، ستاد فرماندهی آتش نشانی تهران ایستگاه های 7، 67، 1، 3، 5و4و هم چنین گروه امداد و نجات 1 را در ساعت 15:31 دقیقه روز گذشته بسوی محل حادثه در بازار خیام، کوچه کربلایی اعزام کرد.

فتح الله تیموری مدیر عملیات سازمان آتش نشانی با اشاره به این که اولین ایستگاه آتش نشانی در کمتر از 3 دقیقه به محل حادثه رسید، در باره این حادثه اظهارداشت: در هنگام رسیدن آتش نشانان مشخص شد که یک انبار فرش و پارچه به مساحت 400 متر مربع کاملا شعله ور شده و هر آن نیز امکان سرایت آتش به دیگر قسمت های بازار وجود دارد.

وی افزود: با درخواست فرمانده اولین نیروی حاضر در محل، سریعا چندین ایستگاه آتش نشانی و نیز تانکرهای آب و خودروهای فوماتیک سازمان آتش نشانی به محل حادثه اعزام شدند و آتش نشانان از چندین قسمت به مهار آتش پرداختند.

مرتضی اصفهانی مدیر منطقه 1 عملیات آتش نشانی هم دراین مورد گفت: آتش نشانان توسط چندین بند لوله آبرسانی و با استفاده از دستگاه تنفسی با رعایت کامل نکات ایمنی توانستند وارد محوطه آتش سوزی شده و با سرعت عمل بالا شعله های آتش را تحت کنترل درآورده و از سرایت آن به قسمتهای دیگر جلوگیری کنند.

وی اضافه کرد: نیروهای آتش نشانی هم چنین با استفاده از چندین دستگاه فن فشار قوی، دود حاصل از این آتش سوزی را تخلیه کرده و با لکه گیری کامل آن و نیز خارج کردن ضایعات از داخل بازار به کار خود پایان دادند.

مدیرمنطقه یک آتش نشانی با اعلام این که این حادثه مصدومی نداشت، گفت: علت بروز این آتش سوزی توسط کارشناسان آتش نشانی در حال بررسی است.

۱۳۹۱ مهر ۷, جمعه

بردگی جنسی زنان در اسلام



سوره انساء آیه 34
قسمت دوم تحلیل انتقادی آیه سی و چهار سوره النساء از قرآن:
متن آیه به عربی: الرجال قوامون على النساء بما فضل الله بعضهم على بعض و بما انفقوا من اموالهم فالصالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ الله و اللاتي تخافون نشوزهن فعظوهن و اهجروهن في المضاجع و "اضربوهن فان اطعنكم فلا تبغوا عليهن سبيلا ان الله كان عليا كبيرا"
متن آیه به فارسی: مردان بر زنان تسلط دارند به خاطر برتری ای که خدا به بعضی از
بندگانش نسبت به بعضی دیگر داده و هم به خاطر اینکه مردان باید به زنان از مال خودشان بخشندگی کنند پس زنان درستکار، زنان فرمانبردار هستند و در زمان غیبت شوهرانشان از آنچه که خدا برای آنها حفظ کرد نگهداری می کنند و اگر از نافرمانی زنان خود بیم دارید، آنها را سرزنش کنید و در بستر از آنها دوری کنید و "آنها را بزنید تا از شما فرمان ببرند" و اگر چنین کردند دست از این عمل بردارید که خدا بدرستی بسیار بزرگوار است

در این آیه، درستکاری زن تحت عنوان فرمانبردار بودن نمایش داده شده ."فالصالحات قانتات" به معنای "پس زنان درستکار،زنان فرمانبردار هستند" همچنین آقای فولادوند به عنوان یکی از بهترین مترجمان مورد تأیید خود اسلامیون آن را به " پس زنان درستكار فرمانبردارند" ترجمه کرده. البته همانطور که در بخش اول تحلیل انتقادی این آیه در این صفحه فیس بوکی (اسلام محکوم است) گفته شد،مکارم شیرازی از عاملین جنایات اسلامی در ایران یک ترجمه تحریفی از آن ارائه داده و آن را "متواضع" ترجمه کرده که هم از لحاظ زبان و هم از لحاظ معنایی که این واژه در مطابقت با بقیه متن باید داشته باشد کاملا نابجا و تحریفی است. چراکه در ادامه آیه می خوانیم که "اگر از نافرمانی زنان خود بیم دارید" یعنی درست بعد از گفتن اینکه"زنان خوب زنان فرمانبردار هستند" آمده "و اگر از نافرمانی آنها می ترسید" نه اینکه بگوید از عدم تواضع آنها می ترسید و باز در ادامه آیه آمده "آنها را بزنید تا زمانی که از شما اطاعت کنند" یعنی اینجا نیز حتی استفاده از خشونت بدنی علیه زنان برای مطیع کردن او مانند یک برده توصیه شده که ربطی به "تواضع" ندارد.
همچنین مکارم شیرازی از لفظ "تنبیه کنید" برای ترجمه "اضربوا" استفاده کرده به دلایل زیر این ترجمه یک ترجمه گنگ برای استفاده از ابهام کلمه تنبیه تا به آین واسطه معنای ضد انسانی قرآن را لطیف تر جلوه بدهند (که حتی خود اینکه به مرد حق تنبیه زن تا سرحد اطاعت داده شود ضد اخلاقی و ضد انسانی است و با اینگونه تحریف ها هم نمی شود اسلام را انسانی جلوه داد):
اضربوا از ریشه ضرب است که به معنای ضربه زدن و کتک زدن می باشد و با توجه به ادامه آیه که به طور آشکار به اعمال قدرت مرد بر زن اشاره دارد""اضربوهن فان اطعنكم" یعنی آنها را مورد ضرب و شتم قرار دهید تا از شما اطاعت کنند که به طور آشکار، ضرب و شتم زنان را مانند یک برده تا سرحد اطاعت تبلیغ کرده و به آن دستور داده است.
( در بخش اول نیز گفته شد که مکارم شیرازی، همچنین "قوامون" را به "سرپرست" ترجمه کرده که این نیز یکی دیگر از ترجمه های تحریفی او است. چرا که همانطور که گفتیم،این آیه در مورد اطاعت زنان از مردان است و تسلطی که مردان به لحاظ جسمی و هم به لحاظ موقعیت اجتماعی(در نظر قرآن) بر زنان دارند مورد استفاده قرار گرفته.)یعنی خط استدلالی قرآن این است که به دو دلیل زن را طبیعتا مادون و فرمانبردار مرد معرفی می کند یکی استدلال بر اساس "برتری طبیعی است"( که ارسطو سالها قبل از نوشته شدن قرآن همین نظر را نوشته بود) که قرآن آن را به جای "طبیعت"ارسطو آن را با اراده خدا توجیه می کند یعنی می گوید "مردان بر زنان تسلط دارند به خاطر برتری ای که خدا به بعضی بندگان خود نسبت به بعضی دیگر داده است" که یعنی می گوید خدا خواسته که مرد بر زن برتری داشته باشد و بعد می گوید " و هم به خاطر اینکه مردان باید از دارایی خود به زنان بخشندگی کنند" یعنی بر اساس سیستم مردسالارانه و پدرسالارانه ضد انسانی اسلامی، زن را به این دلیل که از لحاظ اقتصادی به مرد وابسته است، موظف به اطاعت از مرد می داند.یعنی در نگاه اسلام چون مرد به زن پول و دارایی می دهد زن باید از او اطاعت کند و حتی مرد به این دلیل حق دارد زن را تا سرحد اطاعت کتک بزند که مطابق با رفتار یک برده دار با برده خویش است.شاید بعضی بگویند این با برده داری متفاوت است چرا که در برده داری ، برده دار صاحب برده خویش است ولی در سیستم خانوادگی اسلامی نیز مرد صاحب زن خویش است و زن حق اقامت مستقل یا عمل بدون اجازه شوهر را ندارد و مرد به طور انحصاری از زیبایی و قوای جنسی زن استفاده می کند و حتی می تواند به واسطه حجاب اسلامی ظاهر زن را از دیگران پنهان کند، می تواند به او رابطه جنسی ندهد، می تواند او را بزند تا زن از او اطاعت کند ولی زن حق ندارد به شوهر خود رابطه جنسی ندهد چون در آن صورت بر اساس دستور قرآن باید کتک بخورد.
پاسخ به این عقیده نادرست که "اسلام در این سوره، زدن زن را فقط اگر در صورتی که زن شوهردار با مرد دیگری ارتباط جنسی برقرار کند توصیه کرده": در پاسخ به اسلامیونی که چنین تفسیر نادرستی را مطرح می کنند باید بگویم، حکم زن شوهرداری که با مرد دیگری که شوهرش نیست رابطه برقرار کند، مرگ به وسیله سنگسار است یعنی او را تا سینه در یک گودال چال می کنند و دورش جمع می شوند و مانند وحشی ها و مبتلایان به سادیسم انقدر به سر او سنگ پرتاب می کنند که بمیرد که این جنایت علیه بشریت یعنی سنگسار یا "حد رجم" در مقاله ای دیگر مورد نقد و بررسی و افشاء قرار خواهد گرفت.بنابراین، اسلام در این آیه زنان را به خاطر "رابطه جنسی با یک مردی که شوهر آنها نیست" مستحق کتک خوردن تا سر حد اطاعت از مرد نمی داند بلکه علت دعوت به کتک زدن زن، رابطه جنسی او با یک مرد دیگر نیست چراکه حکم رابطه جنسی زن شوهردار با مرد دیگری، اعدام است. به علاوه، قرآن می گوید " و اللاتي تخافون نشوزهن" یعنی اگر از نافرمانی زنان می ترسید، آنها را مورد سرزنش و دوری در بستر و ضرب و شتم قرار دهید که علت و سبب این اعمال را "نافرمانی" اعلام کرده نه "زنا"، و باید توجه کنید که اصطلاح مخصوص رابطه جنسی ممنوع در اسلام و قرآن "زنا" است نه "نشوز".(رجوع کنید به سوره نور، آیه 2) این هم کاملا مشخص می کند که معنای مورد نظر قرآن این است که چون زن درستکار زن فرمانبردار است و چون مرد اینگونه آفریده شده که بر زن مسلط باشد، پس مرد حق دارد زن را تا سرحد اطاعت کتک بزند تا زن از او فرمان ببرد و این حکم منطبق رفتار یک برده دار با یک برده است.به این صورت مشخص می شود که در نظام خانوادگی اسلام، نقش زن به برده مرد فروکاسته می شود(توجه کنید که در اسلام اقامتگاه زن نیز باید اقامتگاه 

اعتصاب عمومی در اعتراض به نحوه برخورد مجلس اسلامی و نامردمی در برابر قربانیان زلزله آذربایجان است



اعتصاب عمومی و سراسری یک واکنش اخلاقی و مردمی در اعتراض به نحوه برخورد مجلس اسلامی و نامردمی در برابر قربانیان زلزله آذربایجان است.
اگر امروز حمایت خود را از هم میهنان مظلوم آذربایجان اعلام نکنیم شریک بی عدالتی حاکمیت در مورد خود و این قربانیان خواهیم بود.
روز پنجشنبه 6 مهر با حاضر نشدن بر سرکلاسهای درس در مدرسه و دانشگاه, عدم حضور در ادارات دولتی و تعطیلی بازار, اصناف و کسبه و تجمع تاکسیها و ات

وبوسها در میدانهای شهر اعتراض خود به تصمیم مجلس در رد فوریت خانه سازی و اسکان دایمی قربانیان زلزله در منطقه سردسیر آذربایجان را به گوش همه ایران و جهان خواهیم رساند.
هم میهنان خود در آذربایجان را در برابر باد و باران , برف و سرما تنها رها نخواهیم کرد.

رئیس جمهور یمن ازملاقات با احمدی نژاد در نیویورک خود داری کرد



منابع مطلع سیاسی در صنعا روز جمعه 28-9-2012 اعلام کردند عبدربه منصور هادی رئیس جمهور یمن با در خواست احمدی نژاد رئیس جمهور ایران برای ملاقات با وی در نیویورک موافقت نکرد.

یک منبع از دفتر ریاست جمهوری یمن به "العربیه .نت" گفته است یکی از اعضای هیئت ایرانی در سازمان ملل متحد از رئیس جمهور یمن خواسته بود که با احمدی نژاد دیدار کند اما رئیس جمهور یمن این تقاضا را رد کرد.

براساس این گزارش رئیس جمهور یمن در رد تقاضای احمدی نژاد برای دیدار با وی گفت:" تازمانی که ایران دست از دخالت در امور داخلی یمن بر ندارد با هیچکس از مقامات ایرانی دیدار نخواهیم کرد."

پیشتر رئیس جمهور یمن از دخالت های ایران بشدت انتقاد کرده بود و آن را به سیاست مخرب توصیف کرده بود.

وی در ماه ژوئن گذشته خطاب به دخالتهای ایران گفت:" اگر ایران دست از دخالت های خود بر ندارد یمن دست به اقداماتی خواهد زد که برای حکومت ایران سخت و تلخ خواهد بود."

مقامات یمنی ایران را به حمایت نظامی از حوثی ها متهم می کنند.

به دنبال کشف یک شبکه جاسوسی مرتبط با ایران در ماه ژوئیه روابط ایران و یمن به سردی گرایید.

در 18 ژوئیه رئیس‌جمهور یمن رسما از ایران خواست تا از مداخله در امور داخلی یمن خودداری کند.

خبرگزاری رسمی یمن (سبا) گزارش داده بود که این شبکه جاسوسی علاوه بر فعالیت جاسوسی در یمن در منطقه شاخ آفریقا نیز فعالیت می‌کرده و در شهر صنعا نیز دست به عملیات جاسوسی زده بود.

مقامات امنیتی یمن گفته بودند که رهبر این شبکه با اوراق هویت جعلی وارد یمن شده بود، ولی تحقیقات نشان داده است که او یک افسر سپاه پاسداران ایران بوده است. افسر بازداشت شده عضو سپاه پاسداران ایران بوده و مدعی شده که او اداره یک شبکه جاسوسی در یمن را به عهده داشته است.

جمهوری اسلامی تلاش کرد که با فرستادن یک نماینده ویژه از سوس احمدی نژاد به هادی رئیس جمهور یمن از رسوایی " هسته جاسوسی" خود را جلو گیری کند اما رئیس جمهور یمن ملاقات با نمایده احمدی نژاد را رد کرد و پس از آن دعوت ایران برای حضور در کنفراس سازمان کشورهای غیر متعهد در تهران نیز شرکت نکرد و این کشور تنها با فرستادن یک دیپلمات در سطح پایین اکتفاء کرد.
پیدا کردن جایگزین برای سوریه
محمد الاطوعی کارشناس سیاسی خاورمیانه در گفت وگویی با العربیه در مورد اصرار ایران در این شرایط برای برقراری روابط با یمن گفت:" ایران دوهدف را از رابطه با یمن دنبال می کند هدف اول ایران پیدا کردن جایگزین برای سوریه است زیرا ایران اکنون دریافته که با سرنگونی اسد جایی در سوریه نخواهد داشت برای همین دلیل خیلی سخت تلاش می کند که با احزاب مخالف دولت یمن بویژه حوثی ها رابطه برقرار کند تا جای پایی برای آینده خود در این کشور داشته باشد.

دومین هدف ایران ایجاد رقابت با سعودی در این کشور است و تحقق این دو هدف بدون روابط رسمی با دولت یمن امکان پذیر نیست.

۱۳۹۱ مهر ۶, پنجشنبه

بسته پیشنهادی ترکیه فدرال آماده شد


بسته پیشنهادی ترکیه فدرال آماده شد      
جنبش تغییر ترکیه (TDH) بر اساس نظریات مصطفی ساری گُل یک بسته پیشنهادی برای تغییر ساختار سیاسی این کشور آماده کرد.
به گزارش موکریان و به نقل از روزنامه صباح، جنبش تغییر ترکیه (TDH) بر اساس نظریات مصطفی ساری گُل یک بسته پیشنهادی برای تغییر ساختار سیاسی این کشور آماده کرد.
در این بسته پیشنهادی که هنوز به ارگان های رسمی و حکومتی ترکیه همچون دولت، مجلس ملی، نهاد ریاست جمهوری و دادگاه قانون اساسی ارائه نشده آمده است:" در شرایطی که پس از سی سال مبارزه با ترور و ناآرامی، هنوز هم موضوع کُردها و پ.ک.ک اصلی ترین معضل این کشور است می توان به راحتی با تغییر ساختار سیاسی ترکیه این مانع بزرگ را پشت سر گذاشت. چرا باید در کشوری همچون ایالات متحده آمریکا یا نظام فدرالی آلمان، موضوع حکومت داری به شیوه ایالتی میسر باشد اما ایجاد چنین ساختاری در ترکیه مایه ترس و تهدید باشد؟ اگر کُردها برادران ما هستند، بگذاریم با خیال راحت ایالت خود را به وجود بیاورند و عین همین حق را به گرجی ها و دیگران نیز بدهیم و ترکیه را به شکل مجموعه ای از ایالت 
ها یا مجموعه ای از دولت های نیمه مستقل اداره کنیم."
گفتنی است جنبش تغییر ترکیه (TDH) نام یک محفل سیاسی است که در سال 2009 میلادی و با هدف ایجاد حزبی منشعب شده از حزب جمهوری خلق و به ابتکار مصطفی ساری گُل تاسیس شد. اما وی بعدها و با روی کارآمدن کمال قلچداراوغلو اعلام کرد به خاطر آن که شانس دیگری برای تغییر و تحول به حزب جمهوری خلق بدهد، از تاسیس حزب جدید منصرف شده است.
ساری گُل در حال حاضر شهردار شهرستان شیشلی در استان استانبول است و در یکی از نظرسنجی های اخیر نام وی با رای بیست و نه و سه دهم درصد پس از رجب طیب اردوغان به عنوان دومین رهبر سیاسی محبوب ترکیه مطرح شد.

بازداشت دو زن بهایی به همراه فرزندان شیرخوارشان جهت اجرای حکم



 ترانه ترابی و زهره نیک آیین دو شهروند بهایی به همراه فرزندان شیرخوارشان جهت اجرای محکومیت بازداشت و به زندان سمنان منتقل شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، اول مهر ماه ۱۳۹۱ ترانه ترابی به همراه فرزند ۳ ماهه‌اش بارمان احسانی و زهره نیک آیین به همراه فرزند ۷ ماهه‌اش رسام تبیانیان برای گذراندن محکومیت خود بازداشت و به بند نسوان زندان سمنان منتقل گردیدند.
ترانه ترابی به اتهام اعتقاد به دیانت بهایی به ۳۰ ماه زندان و زهره نیک آیین به همین اتهام به ۲۳ ماهه زندان محکوم شده است.
در بند نسوان زندان سمنان حدود ۷۰ زندانی زن در محیطی به مساحت ۵۰ متر مربع زندگی می‌کنند و حتی تخت خواب به تعداد کافی وجود ندارد.
در این بند که تفکیک جرایم نیز در آن رعایت نشده است زندانیان از آب بهداشتی و غذای کافی و باکیفیت برخوردار نمی‌باشند و این شرایط برای کودکان شیرخوار این دو شهروند بهایی بسیار خطرناک است.
لازم به ذکر است بند زنان زندان سمنان پیش‌تر استبل اسب بوده است و بعد‌ها تغییر کاربری داده و به زندان تبدیل شده است.

مهدی محمودیان ، روزنامه نگار و زندانی سیاسی که در زندان رجایی شهر کرج به سر می برد



مهدی محمودیان ، روزنامه نگار و زندانی سیاسی که در زندان رجایی شهر کرج به سر می برد از وقوع تجاوز جنسی به زندانیان در این زندان خبر داد.
این نامه در حالی منتشر می شود که در روزهای گذشته زندانیان دیگری هم از وضعیت بسیار نامناسب زندانهای کشور خبر داده بودند . ضیا نبوی در نامه ای که منتشر شد از شرایط بسیار نامناسب زندان کارون اهواز سخن گفت و زنان زندانی سیاسی زندان رجایی شهر نیز که به تازگی به زندانی در قرچک ورامین منتقل شده اند از شرایط نامناسب آن سخن گفتند و توصیف کردند که این زندان به طویله ای شبیه است.
در این شرایط مهدی محمودیان در نامه ای به رهبری از وقوع تجاوز جنسی در زندان رجایی شهر خبر داده است. وی دراین نامه نوشت :«در زندان رجایی شهر هر کسی که کمی زیبایی در چهره داشته باشد و احیانا زوری در بازو نداشته باشد و یا پول خوبی در حسابش نداشته باشد که باج بدهد به دیگران ، به زور در سالن های مختلف و هر شب در یک اتاق گردانده می شود و هر مفعولی صاحبی دارد و از این بابت پولی به دست می‌آورد و بعد از چند وقت هم او را به دیگری می فروشد.»
وی در ادامه این نامه نوشته است :«در بندهای مختلف زندان رجایی شهر عمل لواط بصورت امری معمولی و قابل پذیرش در آمده است که ظاهرا مسئولین زندان برای کمتر شدن آلودگیهای آن وسائل بهداشتی مورد لزوم افراد را آزادانه در اختیار زندانیان قرار می دهند:»
او خطاب به آیت الله خامنه ای نوشته است: اینجا در زندان رجایی شهر تحت امر شما فرزندان و شهروندان کشور تحت امرتان با قیمت دویست و پنجاه هزار تومان اجاره داده می‌شوند ودر این سیستمی که شما مسئولیت آن را دارید هیچ دادرسی نمی‌یابند.
وی در ادامه نامه اش اشاره کرده است که از صد ها مورد از این روابط که با رضایت طرفین و به صورت آزادانه و شاید صرفا بخاطر چند نخ سیگار و یا یکبار مصرف مواد صورت میگیرد می گذرد و از زندانی جوانی می گوید که طبق مشاهده یک زندانی سیاسی، در طول یک شب ۷ مرتبه به او تجاوز شده است و وقتی صبح به زندانبان شکایت می کند به انفرادی ( یا به گفته مسئولین زندان سوئیت) منتقل می‌شود بدون اینکه هیچکدام از متجاوزین حتی مورد سوال واقع شوند.
او همچنین در بخش دیگری از نامه اش به وجود مواد مخدر در زندانهای کشور و خرید و فروش آزادانه آن اشاره کرده و نوشته است :در سه زندان رجایی شهر ، کچویی و اوین بندهایی که در آن حضور داشتم، مواد مخدر به راحتی و بدون هیچ مشکلی و به هر میزان که اراده می شد وجود داشته و دارد، در حالیکه برای ورود یک دست لباس به زندان اوین می‌بایست ۶ ماه صبر کرد و در زندان رجایی شهر هم باید چند هفته نامه‌نگاری کرد و موافقت چندین مدیر و رییس را گرفت، اما مواد مخدر در حد مصرف نزدیک به هزار نفر در یک زندان وارد می‌شود . این در حالی است که بعد از حدود ۱۱ ماه زندان بودن هنوز نتوانسته‌ام اجازه ورود ۲ جلد کتاب آموزشی را بدست آورم.
وی تاکید کرده است که این شرایط مختص زندان رجایی شهرنبوده و در زندان کچویی نیز در مقیاسی کوچکتر به همین صورت بوده است و در زندان اوین و بند ۳۵۰ شرایط دیگری حاکم بوده تا جایی که مواد مخدر دقیقا توسط زندانبانی که هر روز در اتاق رئیس اندرزگاه بودند و اکثرا با هم غذا می‌خوردند، به قیمتی ارزان توزیع می‌شد .
او همچنین در بخش های دیگری از این نامه به وجود ضرب و شتم در زندان اشاره کرده است اینکه زندانیان عادی به راحتی در زندان مورد ضرب و شتم قرار می گیرند. وی به شرایط بازجوییهای غیرقانونی در زندانها نیز اشاره ای کرده است و از آنچه بر سر متهمان حوادث پس از انتخابات رفته نیز سخن گفته است.
وی خطاب به رهبری نوشته است : نمی دانم بعد از انتشار این نامه چه سرنوشتی در انتظارم است اما به خدای بزرگ و ائمه اطهار و همین طور به خون تمام شهدای راه آزادی و به خصوص شهدای یک سال اخیر سوگند یاد می کنم این مطالب عین واقع است و در زندان های تحت امر شما رخ داده است.
مهدی محمودیان از ۲۵ شهریور ماه سال ۸۸ زندانی است و اکنون در زندان رجایی شهربه همراه دیگر زندانیان سیاسی محبوس است.
متن کامل این نامه که در سایتهای جرس و ندای سبز منتشر شده است به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اوالئک
هم المفلحون (آل عمران ایه ۱۰۴)
حضرت آیت الله خامنه ای
اولین و آخرین نامه ای که به شما نوشتم به تابستان سال ۱۳۸۶ بر میگردد که به عنوان یک شهروند و یک روزنامه نگار ، گزارشی از برخوردهای غیر انسانی و جنایت بار نیروهای انتظامی با افرادی که اوباش و اراذل نامیده شده بودند و در خیابان ها بازداشت و به بازداشتگاه کهریزک منتقل شده بودند را خدمتتان عرض کردم. در آن نامه از ضرب و شتم ها ، فحاشی ها ، هتک حرمتها ، شکنجه های روحی و جسمی و جنسی برخی از نیروهای انتظامی نسبت به جوانانی که غالبا ۲۰ تا ۳۰ ساله بودند و از فرزندان جوان این مرز و بوم به شمار میرفتند گزارش داده بودم،از دهها نفری که در زمان نگهداری این افراد در کهریزک کشته شده بودند ، از رفتارهای زشت و نامناسب و غیر انسانی دادستان وقت با خانواده هایشان ، نوشته بودم ،از مجبور کردن زندانیان به برهنه شدن و کابل زدن بر بدن یکدیگر ، از جادادن بیش از ۴۰ نفر در یک کانتینر ۳۰ متر مربعی به مدت چندین هفته ، از شکستن دست و پاهای زندانیان و از کابل زدن بر بدنهای خیس زندانیان در حضور مرد هلی کوپتر نشین در سحرگاهان و ……
اما دریغ از هرگونه پاسخ و عکس العملی ، نتیجه آن شد که در سال ۸۸ فرزند یکی از یاران نزدیکتان (فرزند آقای دکتر روح الامینی) به همراه چندین جوان عزیز دیگر که در آن شکنجه گاه به شهادت رسیدند ، تازه یادتان افتاد که باید دستور تعطیلی آن بازداشتگاه را صادر فرمایید.
والبته در روزهایی که در سال ۸۸ در انفرادی بسر می بردم ، بازجوها و نگهبانان به خوبی از خجالت آن گزارشها درآمدند و جناب قاضی نیز چندین سال زندان را بخاطر افشاء مسایل مربوط به کهریزک به من تحمیل نمود.
با این حال براساس آموزه های دینی ،اخلاقی و انسانی خود آموخته ام که در یک جامعه انسانی همه آحاد مردم نسبت به یکدیگر وظایفی دارند و در صدر آن وظایف، اشاعه امر به معروف و نهی از منکر است و از آنجایی که هنوز کمی امیدواری برای اصلاح امور در من وجود دارد و خوش بینانه فکر میکنم و یا لااقل امیدوارم که گزارش قبلی من را حضرتعالی ندیده باشید و یا نگذاشتند به دست شما برسد بر آن شدم گزارشی از وضعیت شکنجه و رفتارهای وحشیانه نیروهای امنیتی با زندانیان سیاسی و همینطور وضعیت اسفبار زندانیانی که در ۱۱ ماه اخیر حداقل در سه زندان و یک بازداشتگاه ) با پوست و گوشت خود احساس کرده ام را برای شما بگویم ، تا شاید اینبار قبل از آنکه فردی از نزدیکانتان را از دست بدهید ، دستور رسیدگی به این اوضاع را صادر کنید ، با آنکه میدانم بعد از گفتن و انتشار این گزارش احتمالا چندین سال دیگر نیز به محکومیتم اضافه خواهد شد و احتمالا دوباره به انفرادی منتقل و مورد ضرب و جرح بازجویان و برخی نگهبانان قرار خواهم گرفت ، حضرتعالی را بدلیل خیرخواهی که معنای …….(ص ۵)…….. در (( النصیحه الائمه المسلمین )) تجلی یافته است مخاطب قرار می دهم و این نامه را با امید به پیگیری
و اجرای قسط و داد و نه فقط در برخورد با زندانیانی چون ما که با جرائم و بزه های گوناگون و متنوع در زندان به سر برده و امید به جاری شدن عدالت دارند نگاشته ام. زندانیانی که در مسیر بازجویی ها و دادرسی ها و حتی پس از صدور احکام در زندانها مورد انواع آزارها و شکنجه های جسمی و روحی و جنسی و انواع و اقسام فشارهای غیر انسانی ، چه از طرف زندانبانان و چه از طرف دیگر زندانیان قرار می گیرند و متاسفانه با توجه به سیستم و نوع مناسبات دستگاه قضا در زندان ، هیچ فریادرسی نمی یابند و شرم آور اینکه تمام این مظالم نه در زندانهای شرق و
غرب که در جمهوری اسلامی که مدعی نیابت امام زمان را برای حکومت دارد ، در جریان است، در حکومتی که مسئولینش هر روز دم از مدیریت جهان می زنند و از حقوق بشر و حقوق انسانی در دیگر کشورها انتقاد می کنند. لذا همگی وظیفه داریم نا حداقل دامن اسلام را از این همه فجایع و جنایات پاک کنیم و این وظیفه قاعدتا با توجه به مسئولیتی که به هر دلیل سیاسی و شرعی بر دوش حضرتعالی به عنوان حاکم نظام مدعی اسلامی و به عنوان کسی که خود را نایب امام زمان می خواند گذاشته شده است بیشتر سنگینی میکند ، به امید اینکه قبل از آنکه خیلی دیر شود و با از دست دادن نزدیکانتان متوجه شوید که جوانان این مرز و بوم در زندانها چه می کشند.
این گزارش را تقدیم حضور تان می کنم:
۱- وضعیت زندانهای کچوئی ، رجایی شهر و اوین:
الف : مواد مخدر و اعتیاد: در این سه زندان و بندهایی که در آن حضور داشتم،مواد مخدر به راحتی و بدون هیچ مشکلی و به هر میزان که اراده می شد وجود داشته و دارد ، در حالیکه برای ورود یک دست لباس در زندان اوین می بایست ۶ ماه صبر کرد و در زندان رجایی شهر می بایست چند هفته نامه نگاری کرد و موافقت چندین مدیر و رییس را گرفت، اما مواد مخدر در حد مصرف نزدیک به هزار نفر در یک زندان وارد می شود و بدون اینکه مزاحمتی برای وارد کنندگان مجاز !!! ایجاد شود و این در حالی است که بعد از حدود ۱۱ ماه زندان بودن هنوز نتوانسته ام اجازه ورود ۲ جلد کتاب آموزشی را بدست آورم. قابل ذکر است که ورود روزانه چند صد گرم مواد مخدر مختص زندان رجایی شهر نیست که در زندان کچویی نیز در مقیاسی کوچکتر به همین صورت بود و در زندان اوین و بند ۳۵۰ که شرایط بسیار جالب تر بود ، به این صورت که مواد مخدر دقیقا توسط زندانبانی که هر روز در اتاق رئیس اندرزگاه بودند و اکثرا با هم غذا میخوردند ، به قیمتی ارزان توزیع می شد و این افراد خدوم !!! نه فقط مشکلی نداشتند که از طرف عوامل نامرئی !!! کاملا حمایت می شدند.
ب: لواط. حضرت آیت الله با شرمندگی از اینکه مجبورم این مطالب را بنویسم صرفا از باب تکلیفی است که بر دوش خود احساس می کنم برای اطلاع شما بازگو میکنم.
در بندهای مختلف زندان رجایی شهر عمل لواط بصورت امری معمولی و قابل پذیرش در آمده است که ظاهرا مسئولین زندان برای کمتر شدن آلودگیهای آن وسائل بهداشتی مورد لزوم افراد را آزادانه در اختیار زندانیان قرار می دهند ، من از صد ها مورد از این روابط که با رضایت طرفین و بصورت آزادانه و شاید صرفا بخاطر چند نخ سیگار و یا یکبار مصرف مواد صورت میگیرد می گذرم، من از وضعیتی می گویم که در این زندان هر کسی که کمی زیبایی در چهره داشته باشد و احیانا زوری در بازو نداشته باشد و یا پول خوبی در حسابش نداشته باشد که باج بدهد به دیگران ، به زور در سالنهای مختلف و هر شب در یک اتاق گردانده می شود و هر مفعولی صاحبی دارد و از این بابت پولی بدست می آورد و بعد از چند وقت هم او را به دیگری می فروشد، طبق مشاهده یک زندانی سیاسی به یک جوان در طول یک شب ۷ مرتبه تجاوز شده است و وقتی صبح به زندانبان شکایت می کند به انفرادی ( یا به گفته مسئولین زندان سوئیت) منتقل می شود بدون اینکه هیچکدام از متجاوزین حتی مورد سوال واقع شوند.
ولی امر مسلمین … اینجا در زندان رجایی شهر تحت امر شما فرزندان و شهروندان کشور تحت امرتان با قیمت دویست و پنجاه هزار تومان اجاره داده می شوند ودر این سیستمی که شما مسئولیت آن را دارید هیچ دادرسی نمی یابند.
در زندان کچوئی شخصی که ده ها نمونه از آن قابل مشاهده است به اتهام عدم پرداخت نفقه و مهر به زندان آمده است به صورت مفعول حرفه ای حکم آزادی گرفته است.
ج: ضرب ، شتم و جرح زندانیان: برای زندانیان غیر سفارشی در بسیاری از موارد هیچگونه شان انسانی قائل نیستند. هر کسی اعم از مسئول ، نگهبان و…… به خود اجازه می دهد هر نوع کلمات رکیک و هتاکانه ای را نسبت به زندانیان روا بدارد و هر زمان که لازم بداند زندانی را با دست ، باتوم ، زنجیر و یا هر وسیله دیگری مورد ضرب و شتم و حتی جرح قرار دهد و هیچ دادرسی برای مظلوم بجز ناله ها و زجه درد آور وجود ندارد ، و یا در مورد دیگر ، حداقل ۳ مرتبه در طول یکماه فقط در یک بند که ۱۰ % زندانیان رجایی شهر را تشکیل می دهند زندانبانان چندین زندانی را به دلایل مختلف با باتوم چنان مورد ضرب و شتم قرار دادند که تمام بدنشان را سیاهی و کبودی در بر گرفته بود و تا چندین روز حرکت را از آنها سلب کرده بود، در یک مورد که فقط صدای آنرا می شنیدم زندانی را که ظاهرا از یک زندانبان به دلیل ضرب و شتم شکایت کرده بود با الفاظ رکیک و با زنجیر و باتوم می زدند تا به گفته آنها بگوید غلط کردم و شکایتش را پس بگیرد که البته او نیز بعد از نیم ساعت با بدنی کبود و سیاه رضایت داد و از شکایتش منصرف شد و سپس بخاطر بر هم زدن نظم زندان به انفرادی و یا سوئیت (بند ۱۱) منتقل شد و صد البته خوب است
بدانید از سگهای مواد یاب نیز بجای کشف مواد برای ارعاب و زخمی کردن زندانیان استفاده می شود.
جنا ب آقای خامنه ای ، به جرات می توان گفت هیچکدام از قوانین رفاهی که توسط همین نظام و کشور برای رفاه زندانیان تصویب شده است به اجرا گذاشته نمی شود ، نه غذای سالم و کافی و نه محیط بهداشتی (مطابق آئین نامه ) و نه هیچکدام دیگر از امکانات پیش بینی شده در قانون در اختیار زندانی قرار نمی گیرد و از آنجا که امکان استفاده از مرخصی برای زندانیان در اختیار زندانبانان و مسئولین زندان (و نه قانون) قرار دارد هیچ کس اعتراض نمی کند.
در حکومت شما زندانیان به بیگاری های بدون حقوق و یا حقوق اندک ، کارگری در سالنهای سرویس بهداشتی و محوطه زندان گمارده می شوند و زندانها به شهر مردگان می ماند که باید به هر طریقی فقط از آن خارج شد. البته کسانی که در زندان در آمدهای میلیونی دارند، هیچ نیازی به بیرون رفتن ندارند و هر زمان که بخواهند با هماهنگی مسئولین زندان و به راحتی چند روزی از مرخصی استفاده می کنند.
ایدز و سایر بیماریهای واگیردار:
جمعیت قابل توجهی از زندانیان مواد مخدر و معتادین به بیماریهایی همچون ایدز و هپاتیت مبتلا هستند و هیچ تفکیکی بین بیماران و افراد سالم وجود ندارد و با توجه به مصرف مواد مخدر و شیوع لواط بین این افراد هر روز بر تعداد افراد مبتلا به بیماری های واگیردار افزوده می شود.
جناب آیت الله، اگر به وضعیت اسفیار این زندان ها توجه نشود با توجه به افزایش روزافزون زندانیان و برگشت بدون کنترل آن ها به جامعه و خانواده هر روز به تعداد کسانی که به آلودگی های روحی روانی و جسمی مبتلا می شوند افزوده خواهد شد و …….
۲- برخورد با زندانیان سیاسی حوادث یکسال گذشته:
جناب آیت الله از فجایع بازداشتگاه کهریزک و شهادت برادرانم در آنجا فعلا چیزی نمی گویم چون می دانم به طور کامل می دانید در آنجا و توسط چه کسانی چه گذشته است، از فجایعی که در خیابان ها و کوچه ها بر سر مردم آمد می گذارم چرا که شما نیک می دانید که کسانی که عکس های شما بر سینه و دستشان بود، بر سرخواهران و برادرانم در خیابان ها چه آوردند، از پدران منتظر فرزند و مادران گریان و قبرهای بی صاحب می گذرم، از بیان به خاک و خون کشیده شدن دهها عزیز هم وطنم در خیابان ها می گذرم و صرفا به بیان جنایاتی که توسط نهادهای امنیتی و انتظامی دولت و حکومت شما بر سر زندانیان آورده اند بسنده می کنم.
در مدت ۴ ماهی که در زندان اوین و در بند ۳۵۰ و همین طور در زندان رجایی شهر بودم، با بیش از ۲۰۰ نفر از زندانیان سیاسی و کسانی که پس از انتخابات به دلایل مختلف بازداشت شده اند هم سلول و هم بند بوده ام که مطالب ذیل گوشه ای از شنیده هایی است که هر مورد آن از دهها نفر شنیده شده است و بسیاری را نیز در بند ۲۰۹ دیده ام و یا شنیده ام:
الف: نحوه بازجویی ها: تقریبا تمام بازجویی ها بر خلاف نص صریح قانون، با چشم بند و رو به دیوار صورت می گیرد، لذا در بیشتر مواقع اسکان شناسایی و معرفی بازجویان امکان پذیر نیست و در طول بازجویی ها سربازان گمان شما از هیچ رفتار و روش خشونت بار و غیر انسانی در برخورد با زندانیان کوتاهی نکرده و نمی کنند که در این صورت می توان گفت اگر در این راه عمدی وجود نداشته باشد این موارد به راحتی قابل تشخیص و رسیدگی است.
ب: به کار بردن الفاظ رکیک، فحاشی، تحقیرهای لفظی و …
تقریبا تمام کسانی که مورد بازجویی قرار گرفته اند از جمله خود من بارها و بارها با رکیک ترین الفاظ، از فحش های جنسی و خانوادگی و اتهامات اخلاقی روبرو شده اند، بخصوص در بند ۲ الف که تحت نظر سپاه اداره می شود، الفاظ رنگین تر و پر و پیمان تری نثار زندانیان و خانواده ی آن ها و به قول خودشان برای خرد و تحقیرکردن زندانی از این الفاظ توسط بازجویان استفاده می شود.
ج: تحقیرهای روحی و جنسی: حداقل ده نفر از زندانیان شهادت می دهد که در زمان بازجویی ها آن ها را مجبور کرده اند که برهنه شوند و یا با لباس زیر ساعت ها در بازجویی بایستند و حداقل سه نفر از این افراد شهادت می دهند که با باتوم و یا وسیله ای شبیه آن مورد تحقیر جنسی قرار گرفته اند وحداقل ۲ نفر زا اینها کسانی بوده اند که تا قبل از بازداشت حاضر بوده اند برای جنابعالی جانشان را نثار کنند و حتی انتقادی هم به شما نداشته اند.
د: دروغ، تهدید و تطمیع زندانیان برای پروژه اعتراف گیری:
جناب آقای آیت الله، سربازان گمنام شما از هیچ دروغ و نیرنگی برای فریب متهم بی دفاع جهت به اجرا گذاشتن پروژه ی اعتراف گیری دریغ نکرده اند، از بازداشت اعضای خانواده تا صدور احکام دروغین اعدام و نمایش دروغین کودتا.
حداقل در ۲ مورد که شاهد آن بودم همسران زندانیان بازداشته شده اند و به آنان گفته شده اگر اعتراف نامه ها را نخوانند برای همسرانشان احکام سنگین صادر خواهد شد و آن ها مجبور به اعتراف به کارهای نکرده نموده اند، در دو مورد فرزندان نوجوان و جوان را احضار نموده و از پشت شیشه به زندانی نشان داده اند تا با اینکار او مجبور شود برای نجات فرزندانش آنچه را که آن ها می گویند انجام دهد.
حضرت آیت الله، همه ی اینها که در زندان های امنیتی شما در جریان است توسط سربازان گمنام شما در وزارت اطلاعات و بخصوص سپاه پاسداران به انجام می رسد.
ه: دخالت در حریم خصوص متهمین و ایجاد درگیری های خانوادگی: در بسیاری موارد به خاطر شنودها و سرک کشیدن های قانونی و غیر قانونی نهادهای امنیتی در خصوصی ترین و شخصی ترین حوزه های زندگی افراد و دسترسی بازجوها به این اطلاعات، حربه ای بود برای تحت فشار قرار دادن زندانی، با استفاده از همین اطلاعات حداقل در ۳ مورد (منجمله خودم) با همسران متهمین تماس گرفته شده است که تقاضای طلاق کنند و یا با به اجرا گذاشتن مطالبات (مهریه) خود متهم تحت فشار بیشتر قرار بگیرد.
جناب آیت الله، بازجویان وقاحت را به جایی رسانده اند که حتی به خود اجازه میدهند به همسران جوان زندانیان به دفعات تماس بگیرند تاجایی که انها مجبور شده اند گوشی های موبایل خود را خاموش یا تعویض کنند تا از شر این بی حرمتی ها نجات یابند.
جناب آقای آیت الله خامنه ای، با جشمان خودم دیدم که در بند ۲۰۹ جوان بیست و چند ساله به خاطر تماس های مکرر بازجویان با مادر تنهایش چند بار اقدام به خودکشی کرد.
جناب آقای آیت الله، مامورین اطلاعاتی شما به جایی رسیده اند که از همسر جوان یکی از زندانیان خواسته اند اگر دوست دارد شوهر و برادر زندانی اش از اعدام احتمالی نجات یابد وخود نیز به حبس طولانی محکوم نشود از شوهرش طلاق بگیرد!!!
و خدا را شکر می کنم که حداقل از این حوادث را در بند ۳۵۰، دو یا سه مورد بیشتر ندیدم.
ت: ضرب و شتم و جرح: تقریبا تمام زندانیانی که به بند ۳۵۰ منتقل شده اند و با آن ها صحبت کرده ام، کم یا زیاد و هر کدام به میزان لازم!! مورد نوازش قرار گرفته اند که از شرح بسیاری از آن ها می گذرم و فقط به برخی از انواع ضرب و شتم ها اشاره می کنم:
-در بند ۲ الف متهمین را با شکر (shoker) برقی مورد آزار و اذیت قرار می دهند (با شوکر به آلت تناسلی و سایر نقاط حساس بدنشان می زنند)
-در بند ۲ الف، حداقل ۲ نفر از متهمین به محلی در زیر زمین برده شده و دستانشان را در دستگاهی که برای کشیدن ناخن بوده است قرار داده شده است.
-ده ها زندانی که در بند ۲ الف اوین بوده اند گفته اند که با کابل و باتوم به دفعات متوالی مورد ضرب و شتم و جرح قرار گرفته اند.
-حداقل سه نفر از متهمین بند ۲ الف می گویند به آن ها قرص های رنگی داده شده که آن ها را از حالت عادی خارج کرده است واثرات آن در بعضی افراد تا مدت ها در بند ۳۵۰ قابل مشاهد بوده است.
-در بند ۲۰۹ متهمین را برای تنبیه در سرمای شبهای زمستان صرفا با لباس زیر، ساعتها در فضای باز رها می کنند از جمله خود من که بیش از ۶ ساعت فقط با لباس زیر در نیمه شب اواسط دی ماه در فضای باز رها شدم و بعد از گذشت چند ماه هنوز آثار آن باقی است و به مداوای طولانی مدت نیاز دارد.
-ده ها نفر که در بند ۲۰۹ بوده اند از ضربات ناگهانی با اجسامی مثل پرونده بر سر و صورت، ضربات مشت به گلو، سیلی زدن ها، مشت ها و لگدها، بشین و پاشوهای طولانی و زیاد، به سینه و صورت خواباندن متهم در اتاق بازجویی و ده ها مورد شکنجه و آزار و اذیت های روحی و جسمی دچار صدماتی شده اند که اثرات آن در برخی افراد هنوز بعد از ماه ها قابل مشاهده است.
-جناب آقای آیت الله، مطالب گفته شده فقط گوشه ای از شرایطی است که سربازان گمنام شما بر سر متهمین بی دفاع آورده اند.
-نحوه برگزاری دادگاه های علنی و غیر علنی:
الف: دادگاه های غیر علنی: اساسا دادگاه های غیر علنی به جز برخی موارد اندک نه از لحاظ ساختاری و نه از لحاظ محتوایی با هیچ یک از قوانین داخلی منطبق نبوده است و معمولا بدون حضور وکیل و یا حتی نماینده ی دادستان تشکیل و با چند سوال و جواب ساده، قاضی در نهایت با صدور همان حکمی که قبلا بازجویان گفته بودند دادگاه به پایان می رسد. البته قابل ذکر است که در بسیاری از موارد، منجمله قاضی شعبه ۲۸ ، متهمین را با ترساندن از از حکم سنگین و به تعویق افتادن طولانی دادگاه، از گرفتن وکیل منع می کنند وقضات شعبه ۱۵ از پذیرش بسیاری از وکلای مستقل خوداری و متهم را مجبور کرده اند تا از وکلای مورد تایید و سفارشی های قاضی و دادگاه استفاده نماید.
-جناب آقای آیت الله، از تعداد و درصد احکامی که با تمام فشارها در دادگاه های تجدید نظر، توسط این دادگاه ها نقض شده است، می توان به عمق فضاحت و بی قانونی دادگاه های بدوی و مراحل تحقیق پی برد. احکام اعدامی که به سه سال زندان تبدیل شده اند، احکامی که شش سال بوده به یکسال تبدیل شده اند خود به خوبی نمایانگر افتضاحات دادگاه های انقلاب هستند.
دادگاههای علنی :
جناب آقای آیت الله
در سال ۱۳۸۸ چندین دادگاه تحت عنوان دادگاههای علنی با حضور فله ای متهمین مرتبط و غیر مرتبط برگزار شد و امید دارم و یا احتمالا شما نیز به مانند ما صرفا از تلویزیون به تماشای آنها نشسته باشی و سربازان گمنامت در سپاه و وزارت اطلاعات در مورد چگونگی برگزاری آن ها و چگونگی آماده سازی نمایش ها با شما سخن نگفته باشند و از آنجا که برای فردی چون شما توجیه نداشتند و حتما قابل پذیرش نخواهد بود، من به عنوان یک روزنامه نگار که در طول یکسال اخیر در زندان بودم و تقریبا با تمام کسانی که در دادگاه های صحبت کرده اند از نزدیک مذاکره
کرده ام، در ادامه گزارشی از مقدمه تشکیل این به اصطلاح دادگاه ها را نیز به شما ارائه می دهم.
۱- نحوه و اداره کردن زندانیان به تن دادن به اعترافات:
الف: تهدید به بازداشت برخی از اعضای خانواده:
حداقل در ۲ مورد از افرادی که در دادگاه ها علیه خود ودیگران صحبت کردند، همسرانشان توسط این نهادها بازداشت شده بودند و به آنها گفته شده بود اگر قبول نکنند برای همسرانشان احکام سنگین صادر می شود که بعد از پذیرش حضور در دادگاه، همسرانشان شب قبل یا روز قبل آزاد شده بودند.
-در یک مورد نهادهای امنیتی شما وقتی با مقاومت زندانی روبرو می شوند، فرزند نوجوان وی را بازداشت و از پشت شیشه وی را در مقابل پدرش بازجویی می کنند و او را تهدید می کنند که اگر وی همکاری نکند فرزندش را به اتهام فروش چند کیلو!!! مواد مخدر بازداشت می کنند و به خاطر آبروی دختر جوانش مجبور می شود از آبرو و حیثیت خود بگذرد و در دادگاه صحبت کند.
-در حداقل سه مورد از کسانی که در دادگاه ها صحبت کردند نهادهای امنیتی شما با تحت فشار گذاشتن زندانیان از طریق افشای مسائل خصوصی زندگیشان، از جمله تصاویر فیلم ها و یا اطلاعات بدست آمده از شنودها و ردگیری های غیر قانونی موفق به گرفتن اعترافات بعضا دروغین شدند.
۲-افرادی که در دادگاه ها حضور پیدا کرده اند:
الف: شخصیت های سیاسی: جناب آقای آیت الله، سربازان گمنام شما در بازجویی ها با افتخار از خرد و تحقیر کردن این افراد سخن می گفتند و آن چیزی که از شادی ها و هلهله هاشان به نظر می رسید بوی تعفن انتقام جویی بود، انتقام از محبوبیت برخی از این افراد که به گفته ی آن ها باید شاخشان شکسته می شد که به حمدالله سربازان گمنام شما با استفاده از غیر انسانی ترین و وحشیانه ترین اعمال این کار را انجام دادند که من در مورد این افراد سخن نمی گویم چون امیددارم شخصیت های سیاسی که در دادگاه ها صحبت کردن، خود از لاک منفعت طلبی و ترس خارج شده و به حرمت خوی صدها جوان رشید این مملکت که در حمایت از آن ها در خیابان ها به خاک و خون کشیده شدند بگویید در زندان ها بر سرشان چه آمده است و با این کار دوباره به آغوش مردم باز گردند.
۳- زندانیان غیر سرشناس: زندانیان غیر سیاسی که در دادگاه ها علیه خودشان و جنبش سبز صحبت کردند غالبا افرادی بودند که مجبور شده بودند در مورد وابستگی شان به سازمان ها و گروه های مخالف نظام صحبت کنند تا سربازان گمنام شما بتوانند به مردم بقبولانند که معترضین و مردم بی دفاع که در خیابان ها به خاک و خون کشیده شده بودند وابسته به خارج و سازمان های ضد انقلابی و تروریستی بوده اند تا بلکه بدین طریق جنایت های خود در خیابان ها و بازداشتگاه ها و زندان ها توجیه کنند. برای همین هم تقریبا از هر گروه و سازمان تروریستی و به اصطلاح ضد انقلابی، چند نفر در این نمایش حضور داشتند، که من در ادامه به برخی از این افراد اشاره می کنم:
- حداقل ۶ نفر از جمله ۲ نفری که در روزهای پس از حوادث روز عاشورا اعدام شدند اساسا قبل از انتخابات بازداشت شده بودند و هیچ فعالیتی در انتخابات نداشتد که سه نفر از آن ها هم اینک زندانی هستند و یکی از این ها نیز زیر اعدام قرار دارد تا روزی که آن نوشته ها را در مقابلشان گذاشته بودند به دلیل در انفرادی بودن از حوادث پس از انتخابات آگاهی نداشتند و صرفا به دلیل اینکه بازجوها به آن ها گفته بودند که اگر این حرف ها را در دادگاه و یا تلویزیون بگویید نجات پیدا می کنید دست به چنین کاری زده بودند.
- حد اقل سه نفر از کسانی که در دادگاه به انجام اقداماتی از جمله آتش زدن کیوسک و همینطور مسجد و یا بانک در تاریخ۲۵/۳/۸۸ اعتراف کردند اساسا شب ۲۳ خرداد توسط نیروهای امنیتی شما بازداشت شده بودند تا برای انجام چنین نمایش هایی مورد استفاده قرار گیرند.
جناب آقای آیت الله، ماموین امنیتی شما در سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات برای اثبات ادعای وابستگی اعتراضات به حق مردم در خیابان ها به هر اقدامی دست زدند، کافی است شمازمان بازداشت اعتراف کنندگان با اظهاراتشان در دادگاه های نمایشی را بررسی کنید.
۳- مراحل آماده سازی افراد برای حضور در دادگاه های نمایشی: بعد از اینکه زندانیان تحت فشار های ویران کننده جسمی و روحی از ضرب و جرح قرار گرفته تا هتاکی و فحاشی و تا تهدید و تطمیع نیروهای امنیتی شما مجبور می شدند حضور در دادگاه ها را بپذیرند و اوراق تایپ شده ای که در اختیارشان قرار می گرفت تا با خواندن و تمرین کردن آن متون در دادگاه نقش خود را بهتر و جذاب تر بازی کنند. و براین این امر متون تایپ شده توسط زندانی مجددا نوشته می شد تا در دادگاه ها خواند ن از روی آن ها طبیعی تر جلوه کند و در صورت لزوم دست نویس ها توسط سایت های خبری نهادهای امنیتی منتشر شود تا دادگاه ها و اعترافات طبیعی تر جلوه کند.
آقای آیت الله ، از روزهای قبل بسیاری از این افراد توسط برخی از بازجویان خاص مورد آزمایش قرار گرفتند و برای اجرای بهتر نقش مجبور بودند چندین و چند بار مطالب را در حضور بازجوها تکرار کنند و حتی به آن ها در مورد چگونگی حرکت دست و صورت و نحوه بیان مطالب آموزشی و تذکرات لازم داده شده بود.
- برگزاری تمرین های نهایی در محل دادگاه ها: روز قبل از تشکیل دادگاه ها، زندانیان به محل دادگاه برده می شدند و در حضور قاضی صلواتی و یا دادستان وقت و یا آقایان دادیار و بازپرس متون را در مقابل دوربین های صدا و سیما و برخی خبرنگاران وابسته اجرا می کردند و در حین اجراء تذکراتی برای بهتر شدن نقش از کارگردانان گمنام شما دریافت می کرده اند. جالب اینجاست که در یکی از موارد که زندانی بخت برگشته در دادگاه اصلی بخاطر حضور تماشاگران دست و پای خود را گم می کند و نمی تواند نقش خود را خوب بازی کند و برنامه ۲۰:۳۰ تصاویر و گفته های وی در تمرین روز قبل را پخش می کند و آقای شمشادی مجری این برنامه خبری احتمالا به اشتباه در حالی سخنان اعتراف کننده در دادگاه را پخش کرد که پشت سر وی خالی از تماشاگران و دیگر زندانیان بود.
جناب آقای آیت الله : توجه داشته باشید که این تمرینات نه توسط تعدادی سرباز گمنام که توسط عمال قوه قضاییه، قاضی ارشد آن و دادستان وقت تهران که مورد حمایت همیشگی شما بوده است صورت می گرفته است.
- شب قبل از دادگاه زندانیان متناسب با گفته هایی که قرار است در دادگاه بگویند اصلاح (سر و صورت) می شدند تا چهره ای متناسب با نقششان داشته باشند. یکی از مضحک ترین بخش های این دادگاه ها وقتی بود که به دلیل عدم هماهنگی سربازان گمنامتان در سپاه و وزارت یک نفر در دو زمان مختلف با دو آرایش مختلف در برنامه سازی نمایش، دو اعتراف تقریبا متضاد انجام داد و جالب تر آنکه قاضی محترم شما به جرم هر دو اتهام متضاد که در دو روز و دو منطقه ی مختلف رخ داده بود و حکم اعدام و ۱۰ سال زندان صادر کرده است در حالی که وی اساسا در آن روز در بازداشت به سر می برده است.
۱۲ نفر از افرادی که قرار بود در دادگاه صحبت کنند برای امتحان نهایی!! به حسینیه و یا مسجدی در طبقه سوم دادگاه برده می شوند که در حضور سعید مر ضوی متن های خود را بخوانند و بعد از تایید ایشان ۹ نفر از آن ها فردای آن روز در دادگاه صحبت می کنند والبته دادستان به آن قول شرف!!! می دهد که آن ها را فردای
دادگاه آزاد کند که نکرد.
جناب آقای آیت الله، حتما مضحک خواهد بود در مورد دادگاهی که با این شرایط تشکیل می شود حرف از آیین دادرسی، حقوق شهروندی، حقوق انسانی و ….. زده شود، اما به جهت اطلاع می گویم که هیچ یک از حاضرین در آن دادگاه ها نتوانستند و یا بهتر بگویم نگذاشتند از وکلای خود استفاده کنندو به اجبار وکلای خود را عزل کردند و از وکلای خود فروخته که توسط قضات و یا آقای دادستان و یا نهادهای امنیتی شما تعیین می کردند تن بدهند، و صد البته همان وکلای تسخیری از هیچ وقت با این زندانیان ملاقات و گفتگویی نداشتندو حتی هرگز اجازه ی دسترسی به پرونده های متهمین را نداشتند و فقط برای سیاهی لشگر در دادگاه ها حضور پیدا کردند و بسیاری از آن ها حتی وکالت نامه امضا شده ای هم در اختیار نداشتند.
جناب آقای آیت الله نمی دانم بعد از انتشار این نامه چه سرنوشتی پیدا خواهم کرد، نمی دانم شاید در دادگاه های عادلانه سربازان گمنامت با زیر پا گذاشتن شرافت و انسانیت حرف ها و نوشته هایم را تکذیب کنم و اعتراف کنم در این مدت که در زندان بودم توسط رژیم صهیونیستی و عوامل استکبار تحریک شده ام تا نسبت به نظام مقدس شما توطئه کنم و یا نمی دانم شاید اعتراف کنم سفیر انگلستان و فرانسه و رابط سازمان های جاسوسی غربی این حرف ها را به من آموزش داده اند ، اما امروز در سلامت و آزادی کامل به خدای بزرگ و ائمه ی اطهار و همین طور به خون تمام شهدای راه آزادی بخصوص شهدای یکسال اخیر سوگند یاد می کنم، اعلام می کنم ضمن اینکه این مطالب عین واقعیت رخ داده در زندان های تحت امر شماست، هیچ هدفی جز تلاشی در راه اصلاح امور همین طور انجام فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر و نصیحت الملوک نداشته و ندارم.
جناب آقای آیت الله، کاش حاکمان صدای ملت خود را قبل از آنکه دیر شود می شنیدند تا لازم نبود ملت ها برای رساندن صدیشان به حاکمان شیشه ها را بشکنند.

نامه به خامنه ی



آقای خامنه ای!
حضور علی آقای خامنه ای از راه دور سلام می رسانم. اول که خواستم نامه را بنویسم، گفتم بنویسم آیت الله خامنه ای، اما دیدم اکثر شاگردان شما مثل آقای امیری فر بعد از 22 سال شاگردی تازه شده رمال و فالگیر و رفته به زندان و در زندان هم مقداری خودکشی کرده. گفتم این چه آیت اللهی است که بلد نیست شاگرد تربیت کند؟ گفتم بنویسم پدر ملت، یادم افتاد آدمی که مجتبی پسر خودش را چنان تربیت کرده که بلایی مثل احمدی نژاد را به جان ملت که هیچ، به جان پدرش انداخته، لایق اسم پدر برای پسرش نیست، چه برسد به اینکه پدر ملت باشد و بقول عشقی پدر ملت ایران اگر فلان است که خودتان تا آخرش را بلدید. خواستم بنویسم رهبر جمهوری اسلامی، یادم افتاد که رهبر بفرض اینکه وجودش را قبول کنیم، باید عدالت داشته باشد و اولین شرط عدالت، داشتن قدرت تشخیص است. کسی که قدرت تشخیص ندارد و وسط چهار تا آدمی که حداقل هر کدام شان می توانستند چهار سال دولت را اداره کنند و اگر خیلی خوب نباشند، حداقل گند فعلی را نزنند، کسی مثل احمدی نژاد را انتخاب کند و بخاطرش همه را قربانی کند، خودش بهتر از همه می داند که از رهبری ساقط است.
حالا همه اینها به کنار. جان من! شما که می گویند هفته ای یکبار به معراج می روید، حالا رویتان نشد از خدا بپرسید، از جبرئیل نمی توانستید یک سووالی درباره احمدی نژاد بپرسید؟ که حالا وسط گل گیر نکند وسیله نقلیه تان و بمانید اره به گوش که چطور شر این یارو را از این کشور بکنم؟ حالا جبرائیل هیچی، شما که روز تولدتان گفتید یاعلی، نمی توانستید از این همه علمایی که صبح تا شب در دفترتان غیبت صغری و کبری می کنند، یک کلمه سووال کنید که از امام زمان بپرسند که داستان احمدی نژاد چیست؟ از امام زمان رویتان نشد بپرسید، از آقای مصباح یزدی که بقول شما مطهری دوران و طباطبایی دوران است نمی توانستید سووال کنی که آتقی! مشتی! تو که می گوئی احمدی نژاد موهبت الهی است، یک چیزی می دانی، یا داری راست شکم ات نطق می کنی؟
فرض کنیم هاشمی و خاتمی و کروبی و موسوی که همه شان همه این حرف ها را که امروز خودتان می زنید، سه سال است می زنند، به کنار، یک کلمه نمی توانستید از این همه اره و عوره و شمسی کوره که دور و برتان نشسته اند و می خورند و حال شان را می برند، یک کلمه سووال کنید که این بابا که من این قدر دارم سنگش را به سینه می زنم، کارش درست است یا نه؟ همه که بی بصیرت و کر و کور بودند، شما که بصیرت داشتید اصلا یک بار به مغزتان خطور نکرد که ممکن است کل بازی های طرف یک حماقت باشد و وسط کار با اولین توپ و تشر معلوم بشود این شازده قراضه تمام این شش سال داشته چرند می گفته و اصلا چیزی ته بساطش نبوده.
فرض را بر این بگذارید که همین چیزهایی که آقایان مصباح و توکلی و لاریجانی و جنتی و بقیه دارند می گویند درست باشد و این آدم از اول هیچی نبوده باشد، با این فرض دوباره به عقب برگردید و نگاه کنید که چه اتفاقاتی افتاده است. ببینید چقدر ساده لوحی کردید؟ گفته می شود که رفتار دیوانگان و نوابغ به هم شبیه است. من که آدم کم عقل و بی بصیرتی هستم از همان روز اول هزار بار نوشتم که احمدی نژاد کلا یک سوء تفاهم است که رفع خواهد شد، یک مشنگ است که نه که بخواهد همه را سر کار بگذارد، بلکه همیشه احمقانه ترین کارها را کرده است. شما در این شش سال اصلا به ذهن تان خطور نکرد که با یک نابغه سروکار ندارید و با یک احمق خودخواه سروکار دارید؟ لطفا با این دید یک بار گذشته را مرور کنید.

رئیس جمهور ایران هر سال می رفت نیویورک و هر سال نمایندگان همه کشورها از سالن برای اعتراض می آمدند بیرون. همیشه هم سیمای جمهوری اسلامی می گفت که این یک حماسه بزرگ بود. فرض کنید یک روضه خوان ساده لوحی که هیچ چیزی از سیاست و دیپلماسی و رفتار نمی فهمد را می خواهید بفرستید به عنوان نماینده کشور به سازمان ملل و این آدم هم برحسب عادت همان دعای فرج امام زمان را که اول سخنرانی در پشتکوه می خواند برود در سازمان ملل بخواند. بعد هم فرمان حضرت علی به مالک اشتر را عینا برای همه رهبران جهان که نه با اعتقادات ما آشنا هستند، نه اگر هم آشنا باشند آن را قبول دارند، بخواند. طبیعی است که سال اول فکر می کنند طرف دارد حرف مهمی می زند، بعد هی می روند ترجمه اش را می خوانند، هیچ چیزی نمی فهمند. سال بعد می گویند که لابد یک حرف تازه می خواهد بزند. ولی می بینند دوباره همان حرف ها را زد. بلند می شوند از سالن می روند بیرون. این بدترین کاری است که می توانستند بکنند.
اگر یک کسی همین کار را در تهران کرده بود، چه اتفاقی می افتاد؟ مثلا فرض کنید یکی از دشمنان اسلام و جمهوری اسلامی می آمد به مجلس ایران و شروع می کرد فحش خواهر و مادر دادن به بالا تا پائین جمهوری اسلامی، بعد خواستار تغییر ساختار مجلس، تغییر در ریاست سازمان ملل، در دست گرفتن مدیریت جمهوری اسلامی و بقیه می شد. نمایندگان مجلس چکار می کردند؟ آیا او را همه با هم نمی کشیدند پائین و آنقدر می زدند که کف مجلس را لیس بزند؟ حالا اگر در سازمان ملل دیپلمات ها یا ادب دارند، یا اهل کتک کاری نیستند، یا چنان می زنند که معلوم نمی شود ولی صدایش شش سال بعد در می آید، شما نباید بعد از شش بار تکرار این موضوع را می فهمیدید؟ باور کنید که شش سال احمدی نژاد همین کار را کرد.
یا مثلا مصاحبه هایی که در آمریکا می کرد. شما یک بچه بسیجی اسگل بی عقل را بفرستید آمریکا و بگوئید که هر چه دلت می خواهد بگو. این آدم هم برود آنجا و بروبر به صورت لری کینگ در سی ان ان نگاه کند و علنا دروغ بگوید. لری کینگ که سنگ بر نمی دارد توی سرش بزند. بالاخره دو تا خنده می کند و مسخره می کند و بعدش تمام می شود. دو گروه به این موضوع نگاه می کنند، مردم باشعور دنیا می گویند عجب احمقی بود این احمدی نژاد، آن چهار تا مسلمانی که در هلند و پاریس و کلن دارند می خورند و می خوابند و پول بیکاری از اروپایی ها می گیرند، و عقل شان از احمدی نژاد هم کمتر است، از چرندیات او خوششان می آید. این شد ملاک؟ شش سال این فاجعه احمقانه تکرار شد، شما آدم با بصیرت و فرزانه و جیگر و انشتین و ژان ژاک روسوی جهان اسلام هر بار مثل ببوها از این موجود استقبال کردید و یک کلمه نگفتید که اوی! یابو، این کارها احمقانه است. یعنی جان من! اصلا به ذهن تان نرسید، یا عین من فکر کردید، ولی گفتید شاید اشتباه می کنم؟
رفت کلمبیا، به او گفتند دیکتاتور کوتوله، رفت دوربان از جلسه بیرون رفتند، رفت ایتالیا همه مسخره اش کردند، رفت حج پادشاه عربستان از دستش قایم شد. یک بار شد که یک قبرستانی برود و آبروریزی نشود؟ در تمام این سالها شما یک بار هم فکر نکردید که این آدم نابغه نیست و احمق است؟ این تحفه ارادان، روز روشن، رفت جلوی دوربین خانه آقای جوادی آملی، گفت در آنجا من در هاله نور بودم. دارم تصور می کنم که وقتی به شما گفتند که چنین حرفی زده، گفتید امکان ندارد، باز یک نفر پیدا شده از من طرفداری کند، همه برایش شایعه می سازند و دارم تصور می کنم لحظه ای که آن فیلم را دیدید. آقای جوادی آملی که در تمام زندگی اش یک بار هم علیه شما یک کلمه حرف نزد، همیشه هم طرفدار حکومت بود. آنقدر دروغ های احمدی نژاد بزرگ بود که ایشان نتوانست طاقت بیاورد و نصیحتش کرد که برو به مشکلات مردم برس و این حرفها را دیگر نزن. این یعنی یک روحانی مثل شما یا آقای مصباح براحتی می توانست تشخیص بدهد که این آدم یا توهم دارد، یا فکر می کند بقیه احمق اند، یا از فرط پررویی گذاشته بود شما را سرکار.
من که معتقد نیستم که این آدم نابغه و باهوش است. به نظرم آدم احمقی است که فرض را بر این گذاشته که بقیه هم همانطورند. به او کاری ندارم، اما شما، آقای سید علی خامنه ای، شما چطور توانستید آن فیلم را ببینید و باز هم از آدمی که صریحا دروغ می گفت حمایت کنید. حالا فرض کنیم دروغ گفتن پیش کفار و منافقین اشکالی نداشته باشد، ولی آقای جوادی آملی که جزو کفار و منافقین نبود. من هم مثل پسر حاج آقا صانعی که از شما همین موضوع را سووال کرد و به او پاسخ ندادید و از سالن ملاقات بیرون رفتید، سووالم این است که وقتی این آدم اعلام کرد که اصلا من نگفتم که در هاله نور بودم و شما می دانستید که او گفته، با چه منطقی باز هم به یک دروغگویی که به یک مرجع تقلید دروغ گفته بود، اعتماد کردید؟ من مطمئنم که خود آن فیلمبردار آن فیلم را به شما نشان داده، هر چه فکر می کنم نمی توانم بفهمم که معنای این کار چه بود.
آقای خامنه ای!
من دارم به این فکر می کنم که اصلا مشکل ما احمدی نژاد نیست، مشکل ما شمائید. نه اینکه آن آدم بی تقصیر است. من پنج سال قبل نوشتم که احمدی نژاد مثل یک بچه شیطان شلوغ کن عقب مانده است که حرکت های احمقانه اضافی دارد. این بچه را وقتی ببرید به یک آنتیک فروشی یا فروشگاه بلور و چینی، هر تکان اضافی که بخورد، دو میلیون ضرر به پدر و مادرش می زند. ننه بابا، اگر ننه بابا باشند، نباید بچه را ببرند به آنتیک فروشی، یا اگر هم بردند، باید خسارتش را بدهند. نمی شود که یک دیوانه را بیاورید، به زور اسلحه او را رئیس جمهور کنید. حق ملت را ضایع کنید، او را نزدیک ترین فرد به خودتان بخوانید، به مجلس و کارگزاران کشور اجازه انتقاد از او را ندهید، آخر کار یک مشت آدم را بیاندازید به جان این دیوانه که این فالگیر و رمال است و طلسم شده. داستان اصلا ربطی به طلسم و این چیزها ندارد. حتی اگر فالگیر و رمال هم پشت این داستان باشد، شما مسوول مستقیم رفتارهای آدمی هستید که از رمال برای کار دولت استفاده می کند. ماجرای رمال بازی مشائی را سه سال قبل همه نوشتند، یعنی شما و آقای مصباح که در این مدت از این عقب مانده حمایت کردید، داستان مرتاض هندی را نمی دانستید؟
آقای فرزانه با بصیرت!
لطفا لایی نکشید! جوری حرف می زنید که انگار دفعه اولی است که احمدی نژاد رئیس جمهور شد. آقای پرفسور مصباح با پنج تن ماده خاکستری می گوید که احمدی نژاد را با طلسم تسخیر کردند. این موجود قبل از تسخیرش هم همین بود. این همه دادار دودور راه انداختید که با فامیل سالاری می خواهیم مبارزه کنیم. احمدی نژاد آمد که با فامیل سالاری مبارزه کند. شب انتخابات داوود برادرش به اتهام توزیع سی دی قاچاق زندانی شد، دامادش شد رئیس دفتر مشاورین، پدر عروس اش شد شخص دوم کابینه، خواهرش شد عضو شورای شهر، سه تا داماد خواهرش شدند مسوولین این طرف و آن طرف. آن یکی دامادشان شد وزیر. باز اگر هاشمی رفسنجانی بچه هایش وارد سیاست یا مدیریت شدند، بخاطر توانایی و عقل شان بود، نه اینکه با مینی بوس از دهات شان لشگرکشی کنند و یک مشت دیوانه تر از خودش را بگذارد رئیس و محض رضای خدا یکی از اعضای کابینه اش نباشد که دزد رسمی از آب در نیامده باشد.
اگر در کل کابینه هاشمی و خانواده اش پنج نفر با رانت به جایی رسیده باشند، ایشان همه خاندانش با رانت روی کار آمدند. همین قوه قضائیه نورچشمی شما می گوید که 250 نفر از وابستگان به دولت و رئیس جمهور پرونده مالی کثیف دارند. و بخش وسیعی از آنها محکوم شده اند. اگر آنها دزد شده اند، شما فضای امنی را فراهم کردید که او بتواند هر چه می خواهد بکند و کجا دیدید که یک انسان قدرت داشته باشد و سوء استفاده نکند؟ اگر برادر خاتمی نماینده اول تهران شد با حدود سه میلیون رای نماینده شد، اگر دختر هاشمی وکیل مجلس شد نفر دوم تهران شد. در حالی که پروین احمدی نژاد با زور وزارت کشور نفر آخر شورای شهر تهران شد. اصلا پنج نفر را در کابینه احمدی نژاد نام ببرید که به دلیلی غیر از رابطه خصوصی و شخصی در دولت وزیر یا مشاور و معاون شده باشند. ممکن است بگوئید که احمدی نژاد روز اول آدم سالم و تمیزی بود. این هم مستند نیست. از روز اول این آدم یا با پول دولتی یا بودجه شورای نگهبان بالا آمد، یا با پول آقای محصولی. چطور یک مهدی هاشمی که بفرض تمام شایعات در موردش درست باشد و 53 میلیون دلار از توتال رشوه گرفته باشد. تمام این پول در مقابل یک رقم کمک مالی مستقیم محصولی به احمدی نژاد، پول خورد است. نه اینکه بخواهم از کسی دفاع کنم. مشکلم با شماست که بفرض اینکه راست می گفتید، دفع افسد به فاسد کردید.
جناب باهوش خردمند!
از روز اول گفته شد که احمدی نژاد چون چهره ای مردمی دارد، رئیس جمهور خوبی است. خودش همین بازی را کرد. دقیقا فرمول پوتین را در دولت به کار بست. لباس کاراته پوشید، وارد زمین فوتبال شد. گفته شد که اصلا غذا نمی خورد و از صبح تا شب مثل موتور دوازده سیلندر کار می کند. چند بار بخاطر همین نمایش ها پول ملت دود شد و رفت. بزرگراه تهران پردیس را دو روزه دستور داد افتتاح کنند، در حالی که علامت های راهنمایی نداشت و یک روز بعد تعطیل شد. پالایشگاه آبادان آتش گرفت. راه آهن شیراز به اصفهان که پروژه آقای خاتمی بود و قرار بود سال 89 افتتاح شود، بدون آمادگی افتتاح شد و سه روز بعد تعطیل شد. برای ملاقات با الهام علی اف چادر مخصوصی را با میلیونها هزینه آماده کردند و ایشان برنامه را به هم ریخت. مرکز پلی اتیلن امیرکبیر بعد از افتتاح بخاطر نداشتن مواد اولیه کاملا تعطیل شد. وسط سخنرانی در اقلید فارس یک باره دهانش را باز کرد و نام روستایی که دهها سال عامل اختلاف بین دو منطقه بود، عوض کرد و چهار نفر در درگیری های محلی کشته شدند. همه به این خاطر که نمایش مرد فعال را بدهد.
در سفر خراسان هیئت دولت در عرض دویست دقیقه صد طرح را تصویب کردند و حتی یک استان نیست که طرح هایی که پنج سال قبل دولت آنها را تصویب کرد اجرا شده باشد و شما در تمام این مدت از او حمایت کردید. از آدمی که میلیاردها دلار پول کشور را با احمقانه ترین شکل صرف نمایش تبلیغاتی خودش کرد. یعنی شما که بخشنامه جزء به جزء برای اقتصاد کشور می نویسید، نفهمیدید که این آدم شما و مردم را منتر خودش کرده است؟ چطور می شود که 80 اقتصاد دان اعلام خطر کردند، دوستان خودتان در مجلس اعلام خطر کردند، نزدیک ترین روحانیون سابقه دار کشور به شما اعلام خطر کردند، و باز هم نفهمیدید. این نبوغ از کجا به شما حلول کرده است؟ یک آدم عاقلی که از دولت پول نگرفته باشد، نشان بدهید که فجایع اقتصادی کنونی را رسما نگفته باشد؟
اگر شما بخاطر حفظ شخص خودتان، چنانکه آقای احمدی نژاد گفته است، در انتخابات دخالت کرده باشید و در همه مراحل از او حمایت قطعی کرده باشید، به چه حقی فکر می کنید که او نباید از موقعیتش سوء استفاده کند؟ علائم یک موجود احمق چیست؟ بی سواد است، جلوی چشم مردم دروغ می گوید، با بزرگتر از خودش کار نمی کند، رفتارهای عنیف و غیرمنطقی دارد، حرف های نامربوط می زند. اینها نشانه های موجود احمق است. بیایید فرض کنید که یک احمق یا دیوانه را از تیمارستان درآوردید و گذاشتید رئیس جمهور و به او هر سال صد میلیون دلار پول دادید. فکر می کنید رفتارش از کارهای احمدی نژاد احمقانه تر خواهد بود؟
هال اشبی کارگردان آمریکایی فیلمی دارد درباره باغبانی که تا کنون از خانه خارج نشده و با مرگ صاحبخانه برای اولین بار از خانه بیرون می رود. او تصادفا در موقعیتی قرار می گیرد که با سیاستمداران و بزرگان کشور همنشین می شود. در تمام این مدت او رفتارهای احمقانه می کند و حرف های بی ربط می زند، ولی عده ای که انتظار ندارند یک مشنگ در موقعیت جدی و مهمی باشد، چون باورشان نمی شود که یک احمق مثلا رئیس جمهور باشد، حرفش را چیز تازه ای فرض می کنند. در حالی که اصلا حرف تازه ای نیست. طرف فقط یک احمق ساده لوح است. همه حرفهایش هم بخاطر سادگی و بلاهت است. مساله این است که در هر جای دنیا وقتی مردم بدانند یک احمق حرفی زده با نقد و رای مردم او را کنار می گذارند یا حذف می کنند، ولی شما جلوی همه را گرفتید.
همه تصور می کنند که با یک موجود جدی و خاص سروکار دارند. یکی مثل فاطمه رجبی که کمابیش احمق تر از احمدی نژاد است او را معجزه هزاره می خواند و چهار سال بعد توبه می کند. مصباح یزدی او را موهبت الهی می خواند و بعد می گوید فریب خورده است. چطور است که سه میلیون نفر از مردم تهران می فهمیدند با یک احمق سروکار دارند، ولی شما نوابغ نمی فهمیدید؟ من البته همه این حرفها را در تمام این سالها نوشتم، اما من هم براساس حرفهای دوستان دلسوز این کشور این حرفها را گفتم. همان هایی که به زندان انداختید یا آنقدر به آنها زور گفتید تا از کشور فرار کردند یا در داخل ایران به سکوت مرگ دچارشان کردید، تمام این اتفاقات و رخدادها را پیش بینی کردند. فقط هم مخالفان تان نگفتند. آقای محسن رضایی در عرض نیم ساعت تمام این حرف ها را زد و بسیار هم بهتر از خیلی از مخالفان عین واقعیت ها را گفت، ولی بعدا او را هم خریدید بخاطر اینکه نمی خواستید بپذیرید که بلاهتی چنین بزرگ را دارید در روز روشن انجام می دهید.
آقای مهدوی کنی دیروز حرفی زد که شاید از درست ترین گفته های ممکن است. او گفت که شما در این 22 سال جریان هایی را مهار کردید که آیت الله خمینی هم در ده سال حکومتش نتوانست مهار کند. هبذا بر این توانایی! مرحبا بر این هوش! ولی داستان شما مانند حکایت جحای ساده لوح است که گوسفند مردم را می دزدید و گوشتش را صدقه می داد و می گفت این گناه به آن ثواب در، که در این میان دنبه و پوستش را فایده ببرد. این چه عقلی است که احمقی را با زور و گلوله و پول سرکار بیاورید و بعد با دروغ و پول و اسلحه و فشار بگذاریدش کنار؟
اصلا از اول برای چه آوردید که بعدا مجبور شوید بگذاریدش کنار؟ یعنی این همه هوش تا قبل از سال 1390 موجود نبود و یکباره در فروردین امسال به حضرتعالی وحی شد؟ یعنی این وزارت اطلاعات که کشف کرده است که مباشر و همراه دولت جن گیری است که مدفوع خشک خودش را می خورده، تا به حال هیچ کار اطلاعاتی نکرده بود؟ یعنی این آقای مشائی که امروز دوستان تان افشا می کنند که با پانته آ و کاملیا و صغری و کبری جلسات مشکوک دارد، شش سال قبل در جلسه ترکیه در محفل رقص حاضر نبود و بعدا به خبرنگار ترک نگفته بود که نظرش راجع به حجاب چیست؟
ما که خودمان طرفدار رقص هستیم و الحمدالله هرگز موهبت دیدن رقص را به تماشای اطوار اراذل و اوباشی مثل حاج منصور ارضی نفروختیم و از اساس با حجاب اجباری مخالفیم، ولی شما که مصداق بارز اخلاق اید و کلید بهشت توی جیب تان است و دور فلانجای تان سیم خاردار کشیدید که مبادا گناهی مرتکب شوید، این چیزها را نمی دانستید؟ اگر نمی دانستید که عجب است که هنوز قبای رهبری را از تن بیرون نمی کنید که پدر خانه آخرین آدمی باشد که بداند دخترش هر روز با یکی می پرد. و اگر هم نمی دانستید و همه گفتند و همه را دروغ انگاشتید که چه فرزانگی است این حجم عظیم بی اطلاعی و بی خردی؟
آقای خامنه ای!
در دولت مورد تائید شما تعداد دزدان دولتی به نسبت دولت مخالف شما ده برابر و تعداد سارقان شهری هشت برابر شده است. دروغ و ریا و خرافات نه فقط در دولت، بلکه در میان همه ملت بیداد می کند. وقتی مصباح یزدی حرف از تسخیر رئیس جمهور می زند یعنی آقای فیلسوف هم یک خرافاتی است مثل همه خرافاتی ها، وقتی فلاحیان معتقد است ارواح پلید منابع خبری دولت دهم هستند، یعنی روحانی طرفدار شما هم یک خرافاتی است مثل هر آدم بیسواد دیگری. مشکل این نیست که دولت شما دولت رمالی است، مشکل این است که وقتی شما از این دولت حمایت کردید، میرحسین موسوی گفته بود این دولت دولت رمالی و خرافات است. مشکل این نیست که شما احساس می کنید دولت خودسر و دیکتاتور است، مهم این است که ملت دو سال است می گویند مرگ بر دیکتاتور و شما این دیکتاتور کوتوله را انتخاب کردید.
آقای حسن عباسی دیوانه مدتی قبل بعد از پنج سال که همه احمدی نژاد را کوتوله سیاسی می خوانند، نبوغ به خرج داده و کشف کرده که این دولت کوتوله است. عین این حرف ها را همه نویسندگان کشور نوشتند، برای آن صدها جوک ساخته شده. آقای عباسی و فلاحیان و مصباح در تمام این سالها خودشان را برای احمدی نژاد جر دادند. در حالی که میرحسین موسوی و کروبی رسما در سخنان شان کوتوله بودن احمدی نژاد را بارها گفتند. شما چطور نفهمیدید؟ فرزانه عزیز! واقعا نفهمیدید یا می فهمیدید و به دلیلی که هیچ انسان معقولی نمی تواند درک کند، از کوتوله ها حمایت کردید؟
چند سال احمدی نژاد گفت که بزرگترین دستآورد دولتش هسته ای شدن کشور است. کو؟ چه شد؟ کجا رفت؟ نکند برق خانه شما از نیروگاه اتمی می آید و اینقدر بدجنس هستید که می خواهید آقای واعظ زاده بشود رئیس جمهور و بعد خبرش را اعلام کنید. من می دانستم شما خیلی کلک هستید، ولی نه اینقدر. از دولت احمدی نژاد حمایت کردید، چون با آمریکا و اسرائیل مخالف بود. امروز خبرش را می شنویم که یک شرکت اسرائیلی بخاطر ارتباط با ایران تحریم شده است. بدجنس ها! سر حسن نصرالله را هم کلاه گذاشتید، یارو هنوز فکر می کند شما ضدآمریکایی هستید.
من هیچ وقت نمی توانم بفهمم معنای نبوغ شما را که وقتی ایران در زمان خاتمی در اوج قدرت بود و آمریکا برای آشتی با ایران له له می زد، او را در فشار گذاشتید تا با کلینتون باشعور ملاقات نکند، بعد آقای احمدی نژاد که هر روز وعده سقوط آمریکا را می دهد، برای جورج بوش پسر احمق نامه فدایت شوم نوشت و او حتی پاسخ نامه را هم نداد. حتما نمی خواهید بگوئید که شما در جریان نبودید و احمدی نژاد سرخود این کار را کرد و شما بعد از این کار که با اصول تان ظاهرا تضاد دارد، از او حمایت کردید؟ امروز اکثر انقلاب هایی که در دنیا به نتیجه می رسد، ناشی از بلاهت جمهوری اسلامی در چند سال گذشته است و همه این انقلاب ها عملا به نفع آمریکا و اسرائیل و دموکراسی تمام می شود. حالا هی سرتان را بکنید زیر برف و دستور بدهید به جهانیان که همه موظفند که حتی انقلاب اکتبر 1917 شوروی و انقلاب فرانسه 1789را هم انقلاب اسلامی بنامند. راستش را بخواهید، با آنچه در دو سال گذشته انجام دادید، هیچ روحانی شایسته تر از حضرت تان برای اعطای لقب شیخ ساده لوح نیست. حالا شیخ و سیدش را خودتان انتخاب کنید.
این دولت را دولت عدالت خواندید، حالا داد می زنید که وضع عدالت در این کشور مطلوب نیست. یواش! آرام تر! به ما چه؟ مگر ما کردیم که شما به خودتان حق می دهید که علیه وضع موجود اعتراض کنید. ما که گفته بودیم این مسخره بازی ها فقرا را فقیر تر می کند. شما نه تنها الآن بلکه در تمام این سالها، برای دولت هم بخشنامه اقتصادی صادر کردید. حالا چنان می کنید که بقول مصباح که جانش برای احمدی نژاد در می رفت " احمدی نژاد و مشائی شیطان اند". اصلا شیطان باشند، ای حضرت خداوند! این شیطان را شما خلق کردید، خبرتان برسد، می خواستید به جایش صد تا فرشته و پری دریایی خلق کنید. در ایران امروز هر کسی فقیر است، شخص شما مسوول اول بدبختی او هستید. هر خانواده ای که به دلیل وضع اقتصادی فرو می پاشد شما مسوولش هستید. هر انسان شریفی که دزد می شود، شما مسوول گناه و جرمش هستید.
این دولت را آوردید برای این که از دین مبین اسلام و شیعه حمایت کنید. حالا شیخ و سید و مردم و وزرا و وکلا و قاضیان و فقیر و ثروتمند روز به روز بی ایمان تر می شوند. مردم نشسته بودند با خدای خودشان حال می کردند. می رفتند در عزای امام حسین گریه می کردند و سیاه می پوشیدند. حالا نشستند و برای ائمه صبح تا شب جوک می سازند. چرا؟ عامل این بی ایمانی و گسترش بی دینی کیست؟ رئیس جمهور آمریکا که مقصر نیست، او که خودش اسمش حسین است و نصف وقتش به تبریک گفتن نوروز و عید فطر و عید قربان می گذرد و اگر چیزی به او نگوئی دو ماه دیگر لخت می شود و زنجیر می زند و دسته سینه زنی کاخ سفید را تشکیل می دهد.
وقتی احمدی نژاد دروغگو می شود معجزه هزاره، وقتی حجت الاسلام سعیدی می گوید حضرتعالی موقع تولد گفتی یا علی، وقتی می نویسند که شما هر هفته به معراج می روید، وقتی می گویند مخالفت با ولایت فقیه باعث حرام شدن زن آدم می شود، طبیعی است که مردم دیگر احترامی به دین نمی گذارند. ساده زیستی تان که آخرش به دولت اجنه تبدیل شد، توسعه علمی تان که باعث تولید انبوه کردان و رحیمی و زاهدی شد که یک مشت جاعل مدرک وزیر این مملکت شده اند، دولت یکدست تان هم که تبدیل شده به احمدی نژادی که یک دامادش علیه خاله اش سخنرانی می کند و پدر دامادش دشمن خونی عمو جانش است.
آقای فرزانه با بصیرت!
البته که احمدی نژاد موجودی ابله است، اگر ابله نبود، باید می فهمید که خامنه ای آدمی نیست که قدرت را با کسی تقسیم کند. شش سال بعد از هاشمی، شش سال بعد از خاتمی و شش سال بعد از احمدی نژاد، شما شروع کردید به بستن دست و پای دولت تا صندلی قدرت تان آسیب نبیند. حالا هی جن کشف کنید و رمال دستگیر کنید. مردم ممکن است ساده باشند، ولی احمق نیستند. مشکل حکومت هم دقیقا این است که ضریب هوشی شان از متوسط مردم کمتر است. تنها دلیلی که شما احمدی نژاد را سریعا کنار نمی گذارید این است که نمی دانید با این مردم چه کنید و تنها دلیلی که مردم به خیابان نمی ریزند و شما را از صحنه تاریخ حذف نمی کنند، فقط بخاطر این است که مردم بیشتر از شما، کشور ایران و جامعه ایران را دوست دارند. اگر ایران نابود شود برای شما اهمیتی ندارد، اما بقول میرحسین موسوی مردم نمی خواهند در این موقعیت که شما برای حفظ خودتان همه کشور را نابود می کنید، شریک جرم شما شوند.
از خدا می خواهم به شما بصیرت یا قناعتی بدهد که زودتر بروید و این کشور و این ملت را رها کنید.